#چالش_هفته
آتش سوزی
نوشته صدیقه بادسار
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
من وخانوادهام مشغول تماشای تلویزیون بودیم
صدای آژیر ماشین آتش نشانی رو شنیدیم وبا
سرعت از خونت اومدیم بیرون.
پدرم خیلی ناراحت بود،گفتم:پدر چی شده،چرا اینقدر
ناراحتی؟
مادرم گفت:دختر مگه نمیبینی،خونه دوست پدرت داره تو آتیش میسوزه.
با وجود اقدام سریع ماموران آتشنشانی باز هم نتوانستند کاری کنند.خوشبختانه کسی خونه نبود.
همسایه ها متوجه شده بودند وبه آتشنشانی خبر دادند.
پدر گفت:بیچارهها کلی ضرر مالی دادند
مادر ادامه داد:خدا رو شکر کن که برای خودشون اتفاقی
نیفتاد.
گفتم:مگه بیمه نبودند.
پدرم سری تکون داد وگفت:خودمون که این همه وسواس داریم،بیمه نکردیم چه برسه به آنها!
@shahrzade_dastan