نامهها بر نامهها ۱۶
قسمت آخر
چرا این کارها را میکنی؟!
فرمود:
اگر حرف نزنی برایت حل میشود.
بعد آن سه مورد را برایش گفت؛ این دلیلش این هست، آن دلیلش آن هست.
اينها چیزهای اسراری هست، به راحتی فاش نمیشود!
حالا باز هم حضرت موسای کلیم بود؛ با آن توان مقامی و جانی که داشت توانست برود مواردی را از جناب خضر بگیرد، مگر خضر کتوم حرف میزند؟!
قربان حضرت موسی! با یک نقشههایی او را به حرف در آورد، یک چند موردی حرف زد!
مابقی را خواست حرف نزند، یک جوری صحنه را کرد که فعلاً تعطيل بشود!
چون کسی که دارد، اگر واقعا میخواهد حرف نزند، آدم اسیر میشود بخواهد از او یک حقيقتی بگیرد!
البته این جور نیست که حالا هر کسی صبح معرکهگیری کند [بگوید]:
من چیزهایی دارم، نمیگویم!
نه اینها هم نیست،
حقايق و معارف، اینقدر خوش نشیناند؛ به هر آدم بی سر و پایی نمیدهند، که تا بیاید لوسبازی در بیاورد!
این هم نیست.
مثل مُسَیلمهی کذاب لوسبازی درمیآورد در مقابل ائمه علیهم السلام، در مقابل انبیاء!
یک زنی هم بود (بنت ابی العوجا) زنی بود که الان اسمش یادم رفته، او هم همین بود،
در زمان اهلبیت خیلی معرکهگیری میکرد!
اوه! چقدر زنها دورش جمع شدند، وای وای!
امروز، امروز،امروز در ایران ما، چه میگذرد، خدا میداند!
اوه! چقدر زنهایی هستند که زنهای بیچاره را دور خودشان جمع میکنند، به اسم اینکه امام زمان من را فرستاده و باید پول جمع کنیم برای ظهور آقا!
خاطرهای برای من هست؛
یکی از آقایان، یک پزشکی هم بود (طفلی) یک روز آمد؛ دیدم یک کیف سامسونت دستش هست.
چیه؟!
گفت: حاج آقا! نامه دارم.
گفتم: نامه چیه؟!
گفت: یک بسته نامهای دارم که یک زنی به
اسم حضرت استادِ شما نماینده شده از مردم پول جمع میکند! فقط من؛ دو میلیون تومان به او دادم!
گفتم: آقا تو چرا عقلت را از دست دادی؟!
نامه را درآورد (خدا گواه هست) چهل پنجاه برگ نامه.
گفت: این مقداری را که من گشتم، چون هرچه که میخواهم زنم را قانع کنم که این نیست قبول نمیکند!
من جان کندم، تازه این پنجاه برگ را (مثلا) برایت جمع کردم، شاید پنجاه هزار برگ باشد، نمیدانم!
(اونی که بین زنها پخش کرده و پول جمع میکند)
نامهها را من خودم گرفتم.
شاید همهشان را نه به دقت تکتک کلمه، امّا چون تمام جملهها شبیه هم بود، نامه هم دستخط یک زن است، یک نفر هم هست!
دیگر نمیشود بگوییم زیراکس.
نه، همه دستخط اصلی!!
بعد به این زن چجور،
به آن زن چه جور:
الان حضرت علامه ناظر بر تو هست،
الان آن نذر تو روا شده،
آن مقدار پول باید میدادی، به علامه دادم گفت: خیلی ممنون!
یک کارهایی کرده!
این آقای حسن زادهای که غایب نیست و حاضر هست و جزء رعیت امام زمان است، یکی از کسانیست که در مسیر پیغمبر و آل پیغمبر است!
حالا آن آقا جان که علیالظاهر الان غایب هست!
چه درمیآورند؟! نمیدانم.
خدا رحم کند!
یک عدهای هم رفتند در کشورهای غربی مثل انگلیس و اسرائیل و آمریکا،
آنجاها هم فهمیدند در ایران مسئلهی امام زمان یک مسئلهی عجیب و غریبی هست!
مردم عجیب اعتقاد دارند!
کسانی را تربیت کردند فرستادند،
آنها تازه معلمینی هستند که زیردستانشان هزاران شاگرد دارند.
به خدا پناه ببریم!
که میخواهد چه پیش بیاید، نمیدانم.
آن آقا الان در چه حالاتی باشند، حضرت بقيةالله [نمیدانم]!
اینکه در دعای افتتاحش هست، حالا دعای افتتاح مال آقا جان هست. میخوانيم.
خداوند انشاءالله خیر عطا بفرماید!
عقلتان را روشن نگاه دارید!
چراغ عقلتان را دائما روشن کنید، بدانید کجا قدم میگیرید؟ پیش چه کسی میروید چجوری؟!
حالا اینجا که الحمدالله در خدمت عالم ربّانی هستید، شما معطلی نباید داشته باشید،
هیچ!
بپایید! عصا بهدست بگیرید!
عصای علم و عالم را در دست داشته باشيد، هر کاری میکنید، سؤال بکنید!
الان این مسجد، با داشتن این عالم ربّانی
نباید معطل بشويد یک وقت به دامن افرادی بیفتد که خدای نکرده در مسیر غیر انسانی با یک سری شعارهایی با یک سری زرقوبرقهایی!
نمیتوانیم خیلی از حرفها را بزنیم.
اگر نمط دهم اشارات برای عزیزان باز بشود؛ یک کسی با یک نگاه کردن برای یک لحظه آنچنان میتواند متحولات کند بیچارهات کند با یک نگاه!
با یک لباس پوشیدن،
با یک ریخت راه رفتن،
با یک نحوه به تو کجوکوله نگاهکردن،
میتواند آنچنان در تو اثر و تصرف بکند آنوقت هرچه دلش میخواهد میتواند بر علیه تو انجام بدهد!
اینها را رمز و رموزهایش را نمیخواهد یاد بگیرید، امّا حواستتان را جمع کنید!
مسیر راهتان روشن هست.
واجباتتان، حرام الهی، تکالیف شرعیه،
این همه رسالههای عملیه که شده
#قسمتآخر
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۶
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۶
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a