من تازه رانندگی یاد گرفته بودم و محسن از سوییچ ماشین، یکی دیگه زده بود و به من داده بود . بعضی دوستانش که این را شنیدند بهش گفتند ،این چه کاریه ؟! چرا سوییچ برای خانومت زدی ؟ چرا ماشین دست خانومت دادی؟! اما سعید وقتی مرا در حال تمرین رانندگی در حیاط مجتمع مان دید که مسافت زیادی را دنده عقب می رفتم و دور می زدم ، همانطور که کنار محسن ایستاده بود ، کلی ذوق می کرد و فریاد می زد ؛ ماشالا حاج خانم ... ماشششششالا ... خیلی خوبه ... این تشویق های برادرانه اش برایم آنقدر انگیزه بخش بود که هیچ وقت آن لحظات را فراموش نمی کنم. واقعا از ته دل فریاد می زد و ماشالا می گفت. راوی ؛ (همسر جانباز حاج محسن شیرازی، دوست و همرزم سعید که یک پایشان را در جنگ از دست داده اند و بدنشان پر از تیر و ترکش است )   _________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi