یکی از کارهایی که سعید انجام می داد این بود؛ مثلا بعد از نماز ظهر و عصر توی مسجد می نشست بلند بلند به سبک مداحی قرآن میخوند و گریه میکرد.
این یکی از کارهای بارز سعید بود و کاری هم به کسی نداشت. نه خیلی فنی و با قرائت خاصی، بلکه با سبک خودش می خوند و گریه می کرد.
راوی؛ آقای ایرج
#خوشبین
#خاطرات_سعید
____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi