📌 دردِ بی‌لنگری 📝 عالیه‌سادات موذن قایق بی‌پناه در دست امواج گرفتار شده بود؛ نه لنگری داشت که به بستر بی‌کران دریا وصلش کند، نه ملّاحی که از این بی‌کسی نجاتش دهد. حتی کوچک‌ترین موج‌ها جرئت پیدا کرده بودند که به‌سویش هجوم بیاورند. چقدر زخمی و درهم‌شکسته بود. با خودش فکر می‌کرد چقدر شبیه این قایق است؛ بی‌پناه و بی‌تکیه‌گاه. هرکه و هرچه از راه می‌رسد، وجودش را همین‌طور می‌خراشد و درهم می‌شکند. هیچ کارش به‌درستی پیش نمی‌رود. ظاهر زندگی‌اش زیباست، اما روحش به همین اندازه تنها... کاش به وجودی بی‌کران در عالم متصل شده بود. کاش لنگر نمازش را قطع نکرده بود! «و من اعرض عن ذکری فإن له معیشه ضنکا؛ هرکه از یاد من روی‌گردان شود زندگی سختی خواهد داشت.» (سوره طه، آیه 124) (مجله آشنا)📖 🆔 https://eitaa.com/shamimeashena