چشم میبندی و بغض کهنهات وا میشود
تازه پیدا میشود آدم که تنها میشود
دفتر نقاشی آن روزها یادش بخیر
راستی! خورشید با آبی چه زیبا می شود
توی این صفحه؛ بساط چایی مادربزرگ...
عشق گاهی در دل یک استکان جا میشود...
می شماری تا ده و دیگر کسی دور تو نیست
چشم را وا می کنی و گرگ پیدا می شود
این تویی طفلی که گم کردهست راه خانه را
میگریزد؛ هی زمین می افتد و پا میشود
گاه باید چشم بست و مثل یک کودک گریست
چیست چاره؟ لااقل آدم دلش وا میشود
تو همان طفلی که نقاشیش کفتر بود و بام
و دلت این روزها تنگ است، آیا میشود؟!
✍️ حسن بیاناتی
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena