🏴خانمي ما را برد خانه‌اش. گوشه اتاقش دو سه‌تا گوني عدس بود. سه وعده عدسي مي‌پخت: صبح، ظهر، شب. از سرووضع خانه مشخص بود وضع مالي خوبي ندارند. به مترجم گروه گفته بود در طول سال با مبلغي از درآمد ماهانه‌مان عدس مي‌خريم براي زوار امام حسين(ع). با این‌که کم‌کم قيافه‌مان داشت شبيه عدس مي‌شد، ولي از خوردنش لذت مي‌برديم. چون مي‌ديديم آن خانم با چه عشقي اين غذا را مي‌پزد. شب‌ها موقع خواب هرچه پتو و بالشت و روکش داشت مي‌آورد که مبادا سرما بخوريم. شب آخر فهميديم با دو تا بچه‌اش توي آشپزخانه روي زمين سيماني مي‌خوابد و دم برنمي‌آورد. موقع خداحافظي التماس مي‌کرد سال بعد هم دوباره برويم خانه‌اش. ✍️نگين زارع / دانشجو / مسئول هماهنگي گروه جهادي و درماني احرار / محل گفت‌وگو: نجف 📗انتخابی از کتاب پادشاهان پیاده 🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena