#شکست
دَر هَم مکش جبین که خورَد ابروان شکست
زه را فزون مکش که دَهی بر کمان ، شکست
مشکن به سنگِ بانگ و تغیّر ، دلِ غمین
چون شیشه را به بانگِ خشن میتوان شکست
شیرین چو کرد روی، ترُش شور عشق برد
شد تلخ کام کوهکن و خورد از آن شکست
بایع به مشتری چو کند اخم ـ از غرور
کالا فتد ز چشم و دهد بر دکان شکست
نرمش دهد شکست به سنگیندلان دهر
نرمی آب ، داده به کوهِ گران شکست
با صبر و پایمردی خود خصم را بکوب
سندان دهد به چکّش آهنگران شکست
مصلح به روز حادثه قدرش عیان شود
چون مومیایی ار بخورد استخوان شکست
اعجاز عدل بین که ز میلاد مصطفی
آمد به طاق عدل انوشیروان شکست
از انقلاب شاه شهیدان کربلا
آمد به کاخ نخوت سفیانیان شکست
از نهضت و شهامت و جانبازی حسین
ارکان کفر با همه قدر و توان شکست
پشت ستمگران شکند موج انقلاب
کشتی ز موج بحر خورد بیگمان شکست
(شمس قمی)! به طبع روان هیچگه مناز
شمس و قمر خورند در آبِ روان شکست
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi