(فراموشی) این غافلان که جود فراموش کرده‌اند آرایشِ وجود فراموش کرده‌اند آه این چه غفلت است که پیران عهد ما با قدّ خم، سجود فراموش کرده‌اند آن نور غیب را که جهان روشن است ازو از غایتِ شهود فراموش کرده‌اند از ما اثر مجوی که رندان پاکباز عنقا صفت، نمود فراموش کرده‌اند جان‌ها هوای عالم بالا نمی‌کنند این شعله‌ها صعود فراموش کرده‌اند یادِ جماعتی ز عزیزان به خیر باد کز ما به یادبود فراموش کرده‌اند بی‌مایگان زیان کسان را ز سود خویش از اشتیاقِ سود فراموش کرده‌اند (صائب) خَمُش نشین که درین عهد، بلبلان ز افسردگی، سرود فراموش کرده‌اند. "صائب تبریزی" https://eitaa.com/shamseqomi