#همدلی
یکدلی، دور ز گفتار و بیان من و توست
زآنکه بسیار تفاوت به میان من و توست
گاه از مِهر و گه از قهر، رها بر دلمان
تیرهایی ز تناقض به کمان من و توست
حرف دل چون دُرِ نابیاست در آغوش صدف
کفِ دریاست که بر روی زبان من و توست
همزبانی نبرَد ره، به نهانخانهی دل
همدلی مخزن اسرار نهان من و توست
مهروَرزی کن و اندیشهی بیهوده مکن!
تا ببینی که چهها در شریان من و توست
کی؟ شود گوش بخیل آگه از اندیشهی ما
«تا اشارات نظر ، نامهرسان من و توست» ۱
پاک کن گرد کدورت ز دل و جلوه نمای
که جز این هرچه نمایی به زیان من و توست
عمر چون باد گذر میکند و ما غافل
که پیام آورِ ایّام خزان من و توست
آید آن روز، که یادآور ایّام شباب ـ
روی دیوار فقط عکس جوان من و توست
گرد پیری که ز طوفان جوانی برخاست
بنگر امروز که بر چهره از آنِ من و توست
تا به کی؟ خیره در آیینهی نخوت بشویم
دل بیکینهی عالم، نگران من و توست
گنج قارون نشود سدّ رهِ مرگ ای دوست!
وقت رفتن بخدا ، بارِ گران من و توست
چون غباری که ازین خاک، بپا خاستهایم
باز هم در دل این خاک مکان من و توست
میتوان یک دلِ عاشق، به همه هدیه کنیم
این دل ماست که یک عمر نشان من و توست
(ساقیا)! تا نشوی مَحرم اسرار کسان
بی اثر نغمه و گفتار و بیان من و توست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1393
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ـ استاد ابتهاج