#انسانیت
شنیدم واعظی بر روی منبر
سخن میگفت با خلقی ز کیفر :
مبادا ترک واجب را نمایید
که بیشک از زیانکاران شمایید
مبادا خمس مال سالیانه
نپردازید ، با عذر و بهانه
دهم زنهارت اکنون ای مسلمان!
که باش آگاه از فردای میزان
مکن تردید و شبهه چونکه قطعن
به پندار جناب حضرت من
اگر خمس و زکاتت را ندادی
بدون شک ، گرفتار معادی...
معادی که رهایی نیست از آن
اگر حتی کنی یک عمر احسان
پس از آن ، از نماز و روزه فرمود
که هرکس اهل آن باشد کند سود
ثوابش جنت الاعلاست مردم!
مبادا راه این جنت ، شود گم
کسی که ترک واجب مینماید
جهنم را خدا ، بر او گشاید
🔲
سپس گفت اینچنین آن مرد واعظ
به تکمیل سخنها و مواعظ :
شبی دیدم به خواب خود فلانی
اگرچه بود شخص مهربانی
به جرم بی نمازی ، در جهنم
که وصفش مینشاند بر دلم غم
میان شعلههای نار ، میسوخت
نه یک باره که صدها بار میسوخت
سپس میگشت خاکستر ولیکن
به پا میشد به امر حیّ ذوالمن
دوباره در میان شعلهی نار
فقط میسوخت آن فرد نگونسار
چه گویم از شرار و سوز آتش
از آن افرازههای شاخ و سرکش
مپنداری که چون آتشفشان بود
که صد آتشفشان شمعی از آن بود
شرار شعله ها از هر کرانه
به سوی آسمان میزد زبانه
چنان فریاد میزد کز دهانش
برون میگشت صدها کوه آتش
جزای "بینمازی" اینچنین است
بترس از آتشی که در کمین است
پس از آن گفت: دیدم دیگری را
به خوابم ، زاهد افسونگری را
که در باغ مصفایی نشسته
به دورش حوریانی دسته دسته
بوَد سرگرم عیش و نوش و مستی
به دور از قیل و قال ملک هستی
کنارش جوی جاری از عسل بود
هرآن چیزی که گویی محتمل بود
بساط عیش زاهد بود ، بر پا
بمانَد که چهها دیدم در آنجا
که من از بهت و حیرت ، با درشتی
که میدیدم به چشم خویش زشتی
بگفتم زاهد این چه سرنوشت است؟
بگفتا غم مخور این جا بهشت است!
به پاس سجده و شب زنده داری
که شب میگشت طی با آه و زاری
بهشت ایزدی ، از آن من شد
نصیبم باغ و بستان و چمن شد
به دورم حوریان قد کشیده
که در دنیا چو آنان کس ندیده
پری رویان خوش اندام و گیسو
سیه چشمان سیمین تن ز هر سو
که هر یک دلربا و دلنوازند...
همه پاداش تسبیح و نمازند!
تو هم گر مثل من، بیدار باشی
فقط در حال "استغفار" باشی
بخوانی گر نماز اول وقت...
کنی سجده خدا را وقت و بیوقت
پس از آن که کنی رحل اقامت
بوَد اینجا تو هم چون من مُقامت
که من هم سرخوش از آن گفتگوها
که میدیدم به چشم خود به رویا
پریدم ناگهان از خواب شیرین
به روحش هدیه کردم حمد و یاسین
که خوش ما را به جنت آشنا کرد
دل ما را از این دنیا ، جدا کرد
خلاصه گفت بر مردم شما هم
برای خود کنید این دو مجسم
اگر درماندگان این دو راهید
که جنت یا جهنم را بخواهید
به یاد آرید آن خواب و محافل
که دارید این دو ره را در مقابل
که جنت حاصل راز و نیاز است
خوشا آنکس که دایم در نماز است
#ادامه در پست بعدی : 👇