«بند دوم» از کربلا چو «شاه شهیدان» نشان گرفت با اهل‌بیت خویش در آنجا مکان گرفت فرمود : چونکه گشته مقدر ز سوی حق باید درین مکان پس ازین آشیان گرفت با سینه‌ای که بود پر از مِهر کردگار پا بر زمین نهاد و زبان در دهان گرفت آبی که بود مهریه ی مادرش، دریغ... دشمن ز بغض و کینه از آن کاروان گرفت بست آب را به روی حسین و سپاه او با حیلتی که از همه تاب و توان گرفت شش‌ماهه کودکی، به روی دست شاه دین لب‌تشنه تا که سر، به سوی آسمان گرفت فریاد «العطش» ز زمین خاست بر هوا دژخیم روزگار، به دستش کمان گرفت مرگا به «حرمله» که به خشنودی «یزید» زیر گلوی «نوگل شَه» را ، نشان گرفت گویی که آسمان ز غمش گریه‌‌خیز شد وقتی که پاره، حنجره با تیر تیز شد سيد محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi