(اَلسّلامُ عَلَیكَ یٰا بابالحوائج امام کاظم)
#محبس_هارون
شب صلای غم و درد و ماتم است امشب
صلای غم چه بگویم ، محرّم است امشب
نوای ضجّه ـ ز سوی عِراق ، میآید
بهگوش ، بانگ غم و افتراق میآید
سیاه و سرخ و کبود است آسمان عِراق
ز دود ِ آتش ِ بیداد ِ سینه_سوز ِ فِراق
شب فِراق، شبِ مویههای جانسوزیست
شبی که عامل آن ، دشمن سیَهروزیست
شبی که اختر ِ برج ِ ولایتِ هفتم
که بود رونقِ هفت آسمان و هَم انجم
افول کرد و جهان گشت ظلمتِ کامل
نشست گَرد ِ سیاهی به دیده و بر دل
شرر ز دیده ، زبانه کشید بر گردون
شدهست چشم فلک هم ز داغ کاسهٔ خون
فغان و ناله بلند است تا به عرش خدا
که جنّ و اِنس و مَلک گشتهاند نوحهسرا
به هرکجا نگری ماتم است و غصه و غم
به جان شیعه فتادهست ، آتشی ز اَلَم
نوای "وا اَبتا" در عِراق پیچیدهست
نفس به سینه بوَد حبس و خون به هر دیدهست
ا***
"امام موسیِ کاظم" (ع) امامِ خوبیها
پس از تحمل عمری شکنج ِ جانفرسا
که خم نکرد قد سروِ خویش را هرگز
به نزد هارون ، این مظهر عناد و دغا
گرفت تاب و توان را ازو که از سرِ جهل
شکسته بود ستون ِ حکومتش ـ یکجا
نداشت تاب تحمل که پیش چشمانش
کنند عزت و تکریم ، آن امامی را...
که از صلابت و خُلق عظیم و عزت نفس
گرفته بود به سُخره ـ حکومت اعدا...
اگرچه کرد به زندان امام را به حِیَل
نشد دمی که به عجز آورد امام آنجا
که کرد "سندی شاهک" به حبس، مسمومش
پس از شکنجه و آزار سخت و محنتزا
که آن امامِ صبور ـ آن امامِ در زنجیر
به سربلندی از آن بندگاه ِ جور و جفا
کشید پر به سوی آسمان و لکّه ی ننگ
نشاند بر رخ "هارون" و شد ز بند ، رها
ا***
اگرچه در همهی عمر اسیر زندان بود
به بند ِ محبس ِ هارون ِ نامسلمان بود
شمار نسل شریفش به کوری اعدا
فزون بوَد ، ز کرامات ِ ایزد یکتا
گرفت خاک عجم ، شوکتی ز دامانش
چو شاه توس که جانها بوَد به قربانش
که هست حج فقیران حریم اقدس او
پناه ملت ایران ، شدهست از هر سو
به شهر قم ، گهری همچو : لؤلؤ لالا
بوَد چو حضرت معصومه ثانی زهرا
که از عنایت حق ، شافع جزا باشد
غبار ِ قم ز قدومش چو توتیا باشد
به هرکجا که رَوی مرقدی ز نسل وی است
چو شهچراغ به شیراز ، یا امام ِ ری است
اگرچه کشته شد آن (ساقی) شکستهدلان
ز جام زهر جفا گشت ، مستِ جاویدان
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1384
eitaa.com/shamssaghi