#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند هفتم»
چون شد شهید، اکبر رعنا به کربلا
آتش کشید از غم داغش به خیمهها
«قاسم» که وا نگشته گل زندگانیاش
مویی نَرُسته بر رخ گلگونش از قضا
آمد بسوی شاه شهیدان به آه و سوز
گفتا : عمو...! اجازهی میدان عطا نما
هرچند من هنوز جوانی... ندیدهام
دانم به قدر خویش بتازم بر اشقیا
گفتا عمو که: مرگ درین راه چیست؟ گفت:
«شهد من العسل» چو شود جان من فدا
تا عاقبت اجازهی میدان گرفت و تاخت
با قامتی نحیف، در آن جنگِ ناروا
«ابن فُضَیل» رذل به فرمان «ابن سعد»
پرپر نمود، آن «گل رعنای مجتبیٰ»
آمد امام، بر سر بالین او و گفت :
دشمن ببین چه کرد بر آل نبی، خدا
در کربلا حماسهی عالم مُصوّر است
نقشی بوَد عیان که تداعی محشر است
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi