✍️شبهاتی که هیچگاه پاسخداده نمیشوند...
✅ در دوره اسلام ناب بحثها کلا به صورت ایجابی تنظیم یافته بود و درس خاصی برای پاسخ به شبهات وجود نداشت.
درسهای بنده "مکتب امام" و "بیانیه گام دوم" بود. در درس مکتب امام تا آنجا که فرصت اقتضاء میکرد آنچه از معارف و اندیشههای توحیدی اسلام ناب در سایر دروس طرح شده بود، به صورت عینی در سیره و ماجراهای تاریخی تطبیق مییافت. این دو درس تنها درسهایی بودند که ظرفیت افزوده شدن پاسخ به شبهات سیاسی نیز در آنها بود.
✅ یکی از شبهاتی که دوستان دانشجو خیلی علاقه به آن داشتند و ظاهرا زیاد با آن درگیر بودند، شبهه دور بود.
بعد از اینکه "شبهه دور" و فرق دور فلسفی و دور در امور اعتباری و حالات مختلف آن و تقویت شبهه و پاسخ به حالات مختلف آن را برایشان گفتم. رسیدیم به یک حالت که دیگر پاسخ نداشت.
✅ آن هم حالتی بود که مثلا در یک لحظه عرفی مثلا یک شب تا صبح هم رهبری و هم اکثر اعضاء خبرگان که تا قبل از آن فقیه، عادل، صادق محسوب میشدند، باهم فاسد شوند.
✅ از دانشجوها پرسیدم احتمال عقلائی این اتفاق چقدر است؟ شاید یک صدم درصد هم نباشد و رفتار عقلائی چیست؟ آیا باید به چنین احتمالی توجه نمود؟
مثلا شما وقتی خوراکی میخرید احتمال اینکه این غذا، فاسد باشد چقدر است؟ آیا به این احتمال توجه میکنید؟ وقتی از مغازه داری خرید میکنید احتمال اینکه او صاحب واقعی کالا و مغازه نباشد چقدر است؟ آیا از او خرید نمیکنید؟ و خلاصه عقلاء به احتمالات به این ندرت آیا عمل میکنند؟
✅ وقتی اسباب دنیا در میان است، محدودیت هم درمیان است. در دنیا محدودیتهای مختلف ما را احاطه کرده است، علم ما، زمان ما، مکان ما، ارتباطات ما و... همه محدود است و هیچ گونه ساختاری را شما نمیتوانید تنظیم کنید که ضریب خطایی کمتر از این ساختار داشته باشد.
✅ وقتی ما در ایام غیبت هستیم و دستمان از معصوم کوتاه است، چون اسباب دنیا قابلیت ساختارسازی محکمتر از این ندارد، خداوند همین ساختار ولو با درصد خطای احتمالی اندک را بر ما حجت میکند و این چنین اعتبار بخشی را خداوند در قواعد متعدد دیگر نیز صورت داده است. مثلا "حجیت اعتماد به ظاهر کلام"، "حجیت خبر واحد"، "قاعده صحت در فعل مسلم"، "قاعده ید" و...
آنچه مهم است اینکه اولا خطا در این دستگاه احتمال دارد نه قطعی ثانیا احتمال آن آنقدر کم است که توجه به آن عقلائی نیست و ثالثا اینکه این دستگاه توسط خداوند معتبر دانسته شده است و ما برای تمسک به آن نزد خداوند حجت داریم.
✅ اینکه مثلا در بحث خدا شناسی برخی میآیند "یک تیریلیاردم" احتمال درست میکنند که خدایی نباشد، بعد میگویند من همین احتمال را میگیرم یعنی عاقل نیستند چون هیچ عاقلی احتمال قویتر را کنار نمیگذارد تا چنین احتمالات ضعیفی را بگیرد.
✅ اینجاست که میبینیم برای دیندار بودن کافی است، عاقل باشیم و عقلائی رفتار کنیم. در قرآن چندین بار به ماجراهایی از این دست اشاره شده، مثلا: در آیه ۸ انعام میگوید:
👈«وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُون»
با اینکه پیامبر با استدلال و منطق و اعجاز قرآن، نبوت خود را ثابت کرده است، کفار میگویند اگر پیامبر واقعا از سوی خداست، چرا ملکی با او همراه نیست که ما آن را ببینیم؟ خداوند میگوید اگر چنین بود و اینچنین حجت را بر آنها تمام میکردم و بازهم مخالفتی میکردند، دیگر هیچ مهلتی به آنان داده نمیشد و عذاب را بر آنها نازل میکردم.
👈در آیه ۵۸ همین سوره همین مضمون در مورد آوردن دیگر معجزاتی که کفار طلب میکردند، ذکر میشود: «قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمينَ»
👈و باز همین مضمون مجددا در آیات ۷ و ۸ سوره حجر نیز تکرار شده است: «لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ - ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرينَ»
و این خود از رحمت خداست که چنین رفتار میکند و احتمالات غیرعقلائی این چنینی باقی میگذارد تا بازی دنیا ادامه یابد و کفار مهلت داشته باشند تا عاقلانه رفتار کنند: «لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُون(۶۵ انعام)»
............................
@sharh_hal
https://sapp.ir/sharh_hal
https://t.me/sharhe_hal
http://sharhhal.blog.ir/1398/05/02