🥀🕊 💐همسرشهید نقل می‌کنند:یکروز تو خیابون احمدآباد مشهد درحال راه‌رفتن بودیم که حسین‌آقا از اوضاع حجاب و پوشش خانمها دراون مکان به‌شدت ناراحت شد؛گفت:جرات نمیکنم حتی لحظه‌ای،چشم‌هام رو به روم رو نگاه کنه!مگر این خانم‌ها که اینطور وارد خیابان میشن برادر یا شوهر یا پدر ندارند؟! 🌷بعد متوجه صدای اذان مغرب شد و گفت:که دیگه امر به معروف و نهی از منکرِ زبانی فایده نداره رفت واز جلو یک مغازه یک کارتُن آورد ومن متعجب او را نگاه می‌کردم!کارتن رو باز کرد وایستاد و باصدای بلند شروع کردبه اذان‌گفتن؛مردم همه نگاه میکردن؛اصلا نگاههای مردم براش مهم نبود؛شروع کرد به نماز📿خواندن؛من خیلی خجالت کشیدم؛رفتم یک متر اون طرف تر ایستادم؛کاش اون. روز میرفتم وبا افتخار کنارش می‌ ایستادم؛آدمهایی که درحال رفت و آمد بودند،مثل آدمهای متحجّر به اونگاه میکردند.نمازش که تمام شد کارتُن رو برداشت وگذاشت سر جاش وگفت الان باید باکار عملی امر به معروف را انجام داد ومن الآن معنی حرف آن‌سال او را میفهمم. 🥀 🕊 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊