اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم غزل مصیبت امام حسین علیه السلام من که پایِ روضه‌هایت گریه کردم لحظه‌لحظه گریه کُن قدری برایِ غربتم بالایِ نیزه آن سر وُ وضعِ سرِ تو این سر وُ وضعِ حریمت سوره‌یِ وَالعصر می‌خوانم برایت پایِ نیزه از همین پایین نگاهت می‌کنم مانده به رویت جایِ چکمه جایِ سنگ و تیغ و خنجر جایِ نیزه یوسفِ زهرا چه‌ها شد با تنِ بی‌سَر بمیرم زیرِ سُمْها مانده در گودالِ کین اعضایِ نیزه پایِ نیزه روضه‌یِ مکشوفه شد خلخال و معجر گوشواره کَنده شد اِی وایِ من اِی وایِ نیزه سرنوشتِ خواهرت زینب پریشانی... اَسیری... شمع روشن می‌کند با گریه مادر پایِ نیزه تازیانه می‌خورد بر صورت و پهلو و بازو می‌چکد خونِ دل از چشمِ پُر از از غمهایِ نیزه با که آمد کربلا با که از اینجا رفت زینب ندبه‌خوان شد همسفر با که در این صحرایِ‌نیزه ۱۴۰۰/۵/۲۸📃 سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7