خاک بودم سال‌ها از شوق گلدان شما در دل من بار خواهد داد احسان شما هرچه را آموختم از کودکی..، نام تو بود یا رضا گفته فقط طفل دبستان شما جای درس‌ومشق‌خواندن..، گنبدت را می‌کِشم دفتر من پُر شد از عکسِ شبستان شما اعتکاف مشهد ما از شروط بندگی‌ست من تمام عُمر را هستم مسلمان شما آمدم ای شاه...، یادش خوش! روانش شاد باد! هر که بوده از ازل روزی غزلخوان شما مهربانی، خصلت خدمتگزار کوی توست ای به قربان لب خندان دربان شما دردهای ایل خود را جمع کردم..، آمدم دربه‌در افتاده‌ام دنبال درمان شما هفت‌پُشت من نمک‌پروده‌ی این سفره‌اند آن‌قَدَر نان خوردم از دستِ پدرجان شما! یک طرف معصومه‌خانم، یک‌طرف سلطان‌طوس... در حقیقت نامِ این خاک است: ایران شما! نوکر بی دست و پا آیا به دردت می‌خورد؟! آمدم تا بسپرم خود را به دستان شما آی سلطان! دوستت دارم..، مرا باور بکن دوستت دارم..، قسم هم می‌خورم..، جان شما! روز محشر، خنده‌اش را فاطمه تضمین کُند هرکسی که چشم‌هایش گشته گریان شما بین صحن تو..، خودم را در نجف حس می‌کنم هو کشیدم "یا علی" را رو به ایوان شما هرچه دارم را بگیر و کربلایم را بده یا علی‌موسَی‌الرِّضا! دستم به دامان شما رفته رفته دارد ایّام محرم می‌رسد... آه! می‌آید همان ماهِ پریشان شما ** حرمله، خولی، سنان، اَخنَس..، عقب‌تر می‌روند... شمر تنها می‌شود با جد عطشان شما عمه‌جانت همسفر شد با سنانِ پستِ مست... وای از اهل حرم، وای از عزیزان شما ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7