تو عمرم یه بار واسطه شدم
طرفین جفتشون ناشی بودن😂😂
من از پسره بیشتر استرس داشتم و پیگیر بودم😄😄
یادمه میخواست شنبه بره خواستگاری ، بار اولشم بود، ولی هیچ کتاب و صوتی گوش نداده بود.
دیگه یه دوره خیلی فشرده با افراد با تجربه واسش گذاشتیم، دوتا صوت از ننه ابراهیم و دکتر حبشی هم واسش فرستادیم.
بلاخره رفت خواستگاری!
جلسه اول رفته بودن تو چشمای همدیگه فقط نگاه کرده بودن، نه دختر رو دیده بود نه باهاش حرفی زده بود 🤦♂🤦♂🤦♂
بابای دختره هم دو سه تا سوال ناشیانه تو جمع از پسر میپرسه😑
فرداش که زنگ میزنن، میگن ما شرایطمون بهم نمیخوره و خلاصه نه!🤦♂
ولی اینم توش به خیره خیلی بزرگ نهفته بود که بعدا متوجه شدم!