فکر کنم اولین قدمش این باشه که به جای روستای تلنگ سراتک ، برم مرداویج اصفهان تبلیغ!
بلاخره اسم در بلاگری اثر میذاره.
تِلَنگ سِراتِک کجا، مرداویج کجا!
الحمدلله روستایی که اومدیم نزدیک ۸۰۰ نفر جمعیت داره.
آقایونشون کارشون کشاورزی و قاچاق سوخته.
خانماشون بیشتر استقبال دارند و بیشتر از خانوما بچه هاشون.
نزدیک ۱۰۰ تا بچه و نوجوان رده سنی دبستان و متوسطه اول داره.
الحمدلله
شیخ علی🇵🇸
حالا اینارو به شوخی گفتم ما کجا این حرفا کجا
نه جدی
دارم انگیزه میگیرم واسه بلاگری😂
الان به جای اینکه حین تایپ یه عنکبوت بشینه رو دستم و جملم رو کامل کنم داشتم تو یه فضای آروم مطلب واسه شبم آماده میکردم.
آدم وقتی میاد تو روستاها میبینه چقدر کم کاری شده.
بعضا آدم بزرگاشون هم، انگاری نو مسلماناند!
تازه مسلمان!
دیروز یکم خورد تو ذوقم که اکثر استقبال از طرف بچه هاست.
بعد با خودم گفتم شیخ علی برو خدارو شکر کن!
حضرت رسول می رفتن تو روستا، مردم به سر و صورتشون سنگ میزدن و از روستا بیرونشون میکردن.
اونوقت تو اومدی اینجا اینهمه پتانسیل انسانی، این همه استعداد، این همه استقبال از طرف بچه ها هست، وایسا و کار کن!
هر وقت رفتی یه روستا تبلیغ و سنگت زدند، کمی شبیه حضرت رسول صلی الله علیه وآله شدی!
جدا چه بزرگانی، چه سختی هایی کشیدن که این دین بمونه و بدست ما برسه.
الحمدلله که خدا توفیق رسوندن معارف الهی رو بهمون داد.
الحمدلله که خدا لطف کرد و این منت رو روی سرمون گذاشت که ما، حاملِ فرمایشات انبیاء و معصومین باشیم.
ما امانتدار این معارف باشیم.
الحمدلله
الحمدلله
الحمدلله
چه نعمت بزرگیه طلبگی!