دهه فاطمیه دوم
29 جمادی الاولی 1446
تبلیغ دانش آموزی
استان اصفهان
موقعیت: گلستان شهدا
امروز با یکی از رفقا جامونو عوض کردیم، از راوی مستقر بودن داخل مقر ها اومدم همراه بچه ها شدم و با بچه ها به 5 تا مقر می رفتیم.
اولین جایی که رفتیم مزار شهید علیرضا کریمی بود، شهیدی که دکترا ازش قطع امید کردند و شفا گرفته ی حضرت عباس بود، شهیدی که معروف به مسافر کربلا و در سن نوجوانی به شهادت رسید، پیشنهاد میکنم حتما کتابشون رو بخونید.
روایتگری خوبی اتفاق افتاد و تاثیر گذار بود، روایتگری که تموم شد، به بچه ها گفتم وایسید یه عکس دسته جمعی با شهید بگیریم، عکس گرفتن خیلی جذاب بود واسشون.
مقر دوم شهدای مدافع حرم بود، راوی سر قبر شهید مسلم خیزاب ایستاده بود، بچه هارو بردیم اونجا و راوی شروع کرد به روایتگری، حقیقتا روایتگری ای نبود که مناسب سن بچه ها باشه، همش دنبال درس دادن و نکته اخلاقی بود که بعله شهید به نماز و اینها خیلی اهمیت میداد.
اساسا برخی اساتید توصیه میکنند به هیچ وجه پیام و نکته ی مطلب رو خودتون صریح نگید، بذارید مخاطب خودش از داستان اون نتیجه و پیام رو برداشت کنه، بذارید خودش بفهمه که شهدا الکی شهید نشدن، شهدا خیلی مواظب بودن، رو یه سری چیزها خیلی حساس بودن، که حالا یکیش نمازه، یکیش حق الناس، هیچ وقت اینو مستقیم نگید، چون نسل جدید و قشر خاکستری واقعا از موعظه و نصیحت فراریه، گارد داره، نباید مستقیم بهش گفت.
خلاصه مقر دوم واسه خوده بنده هم یکم خسته کننده بود از بس نکات و توصیه های صریح اخلاقی داشت.
مخاطب باید خودش به فکر بیفتد و نکته مورد نیاز خودش رو از داستان استخراج کند، نه اینکه اون نکته رو به خوردش بدهیم و با این کار اون رو از فکر کردن روی داستان و برداشت های بیشتر و بهتر بازداریم.
خلاصه رفتیم مقر سوم، شهید عبدالرسول زرین، این مقر از مقر قبلی خسته کننده تر بود، دو گروه همزمان رسیده بودیم این مقر و جمعیتمون دوبرابر شده بود، از طرفی هم راوی مستقیم داشت نکات اخلاقی رو خیلی صریح به مخاطب نسل زد میگفت، یه عده از شر و شورا که ول کردن رفتن، اونایی هم که موندن زیاد دل نمیدادن، چون هم طولانی بود و هم خیلی صریح داشت مسائل رو میگفت، به جرات میتونم بگم این نوع محتوا واقعا واسه مخاطب جذابیتی نداره.
وقتی ما وضعیت نسل جوان رو بررسی میدانی میکنیم، شاید بشه گفت یکی از علت های اصلیش همین باشه، مخاطب شناسی نداریم و با توجه به جنس و نیاز مخاطب صحبت نمیکنیم، تو کارمون خلاقیت و ایده پردازی نداریم، محتوا رو به صورت جذاب به مخاطب ارائه نمیدیم، فقط میخواهیم اصل و اساس و نکات رو خیلی شسته رفته به مخاطب بگیم، بدون هیچ خلاقیتی و بعد انتظار داریم که مخاطب هم جذب بشه و اوضاع کمی بهتر بشه، در حالی که داریم محتوای مخصوص طلاب پایه دو و سه رو به دانش آموز نسل زدِ 14.15 ساله ارائه میدیم، بعد هم میگیم چرا تبلیغ ما اثر نداره و چرا این وضعیت ماست!
مقر دو و سه هم وایسادیم عکس یادگاری گرفتیم، جذابیت این کار به حدی بود که چند نفرشون گوشی دادن که با گوشی خودشون هم عکس بگیریم و مکرر میپرسیدن این عکسارو کجا میذارید و چجوری میتونیم بگیریم ازتون.
رفتیم مقر چهار، شهدای گمنام، واقعا بهتر از دو سه مقر قبلی بود، داستانی بود و با ادبیات نوجوانان بیان میشد، شاید مفیدترین مقر همین بود، که البته به علت کم بود وقت میخواستیم نریم، ولی به راوی مقر گفتم خیلی کوتاه و ساندویچی یه داستان واسشون بگو، اونم درباره شهید ابراهیم هادی گفت.
به مقر پنجم نرسیدیم و رفتیم واسه برنامه دست جمعی.
برنامه دست جمعی نکته خاص و قابل بیانی نداشت، نمازو خوندیم و رفتیم و محل اسکان!
#قسمت_اول