ولی بوی بدِ پا، بغل یا دهان همنشین بالاخره تموم میشه و از کنارمون میره و راحت میشیم
امّا
اگر جانمان بوی گند گناه بدهد تا قیامت با خودمان است و قابل جدا شدن نیست مگر با توبه در همین دنیا
مولوی داستان دو تا غلام رو در مثنوی میاره که یکی زیبا رو بوده و یکی زشت رو، مولا این دو غلام را امتحان میکند و در نهایت متوجه میشود غلام زیبا رو بسیار بداخلاق و دارای روح آلوده ای هست امّا غلام زشت رو بسیار مودب و خوش اخلاق و مهربان است
در نهایت داستان از زبان آن مولا خطاب به آن غلام زیبا رو میگوید :
از تو جان گَند است و از یارت دهان
وای از جان گند، وگرنه دهان گند را بالاخره میشود از دستش خلاص شد
چند بیت از قسمت نهایی آن ابیات را بخوانید :
گفت دانستم ترا از وی بدان
از تو جان گندهست و از یارت دهان
پس نشین ای گندهجان از دور تو
تا امیر او باشد و مامور تو
پس بدان که صورت خوب و نکو
با خصال بد نیرزد یک تسو
ور بود صورت حقیر و ناپذیر
چون بود خلقش نکو در پاش میر
صورت ظاهر فنا گردد بدان
عالم معنی بماند جاودان
چند بازی عشق با نقش سبو
بگذر از نقش سبو رو آب جو
صورتش دیدی ز معنی غافلی
از صدف دُرّی گزین گر عاقلی
#مولوی
تسو : پشیز