چه کنم گر نکنم من به فدایت جان را کافرم گر ندهم در ره تو ایمان را بعد از این روی من و خاک ره پیر مغان همه تن گوش شوم تا چه رسد فرمان را ذره یا کمتر ، از خاک در دولت دوست گر دو عالم بدهندم ، نفروشم آن را کیمیایی‌ست عجب خاک درش بر عشاق که کند همچو زر پاک ، دل ایشان را حالیا چاکری پیر مغان باید کرد تا شوی مستحق نعمت جاویدان را عشق او هست کلید در جنات نعیم حور و غلمان و جنان کوثر و هم رضوان را دل رهاند ز غم و انده و سرگردانی عشق او در دو جهان عاشق بی‌سامان را حالیا خاک ره پیر مغان شو (شیدا) تا شود بنده‌ی کمتر خَدَمَت سلطان را 📜 @sheraneh_eitaa