سلام الله علیها «گــریه نکـن» همسایه ها ناراحتندازگریه.... باشد یک کلبه هم کافی ست ، قدری سایه باشد بیت الحَزَن بهتر ازینکه قطره ای اشک زحمت به چشم دختر همسایه باشد گریه نکن زهرا که وجدان درد دارند آنها که احساساتشان بی پایه باشد اینجا برای مهربانی مشتری نیست حتی اگرمهر خدا سرمایه باشد حتی اگرحکم مودت بر عزیزان توصیه نه محکم ترینِ آیه باشد گریه نکن زهرا دل این شعر افسرد گریه نکن تا شهر پر آرایه باشد گرمای مادر رانمی خواهند بگذار دستانشان در دست سرد دایه باشد حتی اگر جای النگوهای دستت ای شاهزاده زخم ها پیرایه باشد تا که نبینی عصر فردای محرم انگشتری تاراج یک دون مایه باشد باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل باید حدیث عشق بی آوازه باشد در حب عترت هم کمی اندازه باشد باید حدیثی گفت از دنیای مردم وقتش رسیده حرفهامان تازه باشد گفتند که این آیه ها صحت ندارد وقتی دهان مردمان دروازه باشد یعنی علی متن است،می دانیم ، اما باید به قاب مصلحت شیرازه باشد باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل همسایه ها ناراحتند از تو ، تو اما در هر قنوت شب دعایت باشد آنها این مشکل همسایه های یثربت نیست امروز هم این است و نسل بعد و فردا همسایه ها باید که در فهمت بمانند وقتی که در ژرفای تو مانده ست دریا بر کور ، فهم فاطمه ناممکن است و دیروز و امروزی ندارد نور زهرا باشی نمی فهمند پس باید نباشی باید نباشی تا مقدس باشی اینجا باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل معنای همسایه فقط در سایه توست آیات رحمن و رحیم آرایه ی توست تنها گلوبندی که بخشیدی یکی از دُرهای کوثر بوده که پیرایه توست هم قدر با قدری که آیاتت زیاد است "الجار ثم الدار" هم یک آیه توست از سدر و طوبی بر سر تو سایه سار است طوبا به طوبی که به جان همسایه توست "سلمانُ منّا" هم شهادت می دهد که همسایه ات ایران همیشه پایه توست همسایه هایی مثل سلمان سود بردند این سود هم از ثروت و سرمایه توست از فاطمیه هم گریزان است دشمن این ترسشان از اسم و رسم و سایه توست باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل سرد است اینجا جای نخل پرتوان نیست اینجا برای عاشقان دیگر امان نیست باید که جای حق و باطل را عوض کرد جایی برای حق در این عصر و زمان نیست باید بماند زیر دست و بسته اینک دستان شیری که به دست روبهان نیست باید نباشی تا نبینی سوره کهف دیگر پناه شب دلان کاروان نیست باید گلی باشی به دور از هر خزانی پنهان بمانی ساعتی که باغبان نیست پنهان بمانی تا نبینی خار بیرحم بر ساحت یاس پیمبر مهربان نیست یک روز می آید که در انبوه نیزه از عشق خاص باغبان تو نشان نیست باید نباشی تا بمانی تازه و گل تا گل بماند در سرایش های بلبل همسایه ها در خواب و بیداری تو بانو بی‌خوابیِ من هم نموده رو به آن سو باید اجازه گیرم از تو فاطمیه یا اذن شعر و نوحه را گیرم به هر رو می خواهم امسالم فقط وقف تو باشد خدمت کنم حتی اگر شد آب و جارو اذنم دهی چای شب این روضه با من در پای منبر می زنم با عشق زانو با این شرایط کربلایم با شما پس امشب دوباره می شوم مثل پرستو تا یک شب جمعه بنوشم از زیارت تا ضامنم باشی و من هم مثل آهو همسایه ها ناراحتند از گریه اما من با تو گریانم اگر چه دور بانو باید تو باشی تا بمانم تازه و گل تا گل بمانم در سرایش های بلبل زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab