‌‌ ‌‌ ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد ، بلافاصله می گفت ، سلام الله علیها. یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد. ابراهیم همینطور که شنا میرفت با صدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد ، حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ، ابراهیم گفت ، وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم..... راوی : حسین جهانبخش 📕 سلام بر ابراهیم_۲ آدرس کانال ما✨💠: 🥀 http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22