زهر به جان زد شررم ای پدر سوخت ز پا تا به سرم ای پدر جواد مظلوم تو از دست رفت  نمانده دیگر اثرم ای پدر من که غریبانه زدم دست و پا مگر تو گیری به برم ای پدر شمع شدم آب شدم سوختم لختۀ خون شد جگرم ای پدر حجرۀ دربسته مرا شد قفس  ریخت همه بال و پرم ای پدر کاش که می‌بود به بالای سر این دم آخر پسرم ای پدر یار مرا کشت به فصل شباب  زد به جگر نیشترم ای پدر تشنه‌ام و به یاد جدم حسین اشک‌فشان از بصرم ای پدر با نفس «میثم»دلسوخته ریخت به دل‌ها شررم ای پدر @shia_poem