#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
سرمان گرمِ عطش بود، که باران آمد
نام دریا به لبِ خشکِ بیابان آمد
کنج تنهاییِ سرماکده میلرزیدیم
که دَم گرم تو با سوزِ زمستان آمد
دهنم شیرین شد؛ با دَمِ حلوا حلوا
بر لبم تا عسلِ ذکرِ «حسن جان» آمد
تا هَرَس شد دلم از خارِ هوسآلوده
گلِ عشق تو به مهمانیِ گلدان آمد
مردگی؛ زندگیام بود، که با آمدنت
با دمی از نفست در تنِ من جان آمد
افتخار است، که در خانهی تو پادریام
همه جا جار زدم خاک درِ عسکریام
ای که با نام تو دل میشود آرام، سلام
با غزل میدهد این شاعرِ بینام، سلام
به شکار آمدی و صید، نکرده دیدی
میدهد صید، به صیادِ خود از دام، سلام
مِیِ میخانهی ما بردنِ نامِ ساقیست
همنوا با لبمان داده به تو جام، سلام
جای آنان که تو را در قفس انداختهاند
میدهد محضرت آن شیر، که شد رام، سلام
حسرتت روی دلش ماند، ولی هر شب و روز
داد کعبه به تو با جامهی احرام، سلام
زندگی پای قدومِ تو سر انداختن است
چارهام پیشِ نگاهت سپر انداختن است
حاضرم نذر نگاهت بدهم دنیا را
اگر از پنجرهی عرش، ببینی ما را
برگهی نوکریام مثل خودم تا شده است
دارم امّید، که پایش بزنی امضا را
آرزوی لبم این است، به پایت بچشد
بوسهبارانیِ ششگوشهی سامرّا را
به غبارِ حرمت فرصتِ پرواز، بده
تا که جارو بزند جادهی زائرها را
کاشکی حاجتِ امروزِ مرا دریابی
شاید اصلا نکشیدم نفسِ فردا را
با نفسهای دعای تو و لطف پدرت
کاش یک روز، بیایم حرمت با پسرت
تو دعا کن که دعاها به ثریّا برسد
تا که امرِ فرج از عالمِ بالا برسد
داستانِ شبِ هجران چقدَر طول کشید
نورِ خورشیدِ تو ای کاش، به یلدا برسد
رحم کن حضرت یعقوب، به کنعانیها
تو دعا کن که مگر یوسفِ زهرا برسد
مردهها چشم به راه قدمِ زندگیاند
کاش بر پیکر این قوم، مسیحا برسد
تو دعا کن که به تقویمِ شبآلود، شده
صبحِ موعودِ خدا؛ روزِ خوشِ ما برسد
بانی اصلی میلادِ گلِ لبخندت
سال آینده شود کاش، خودِ فرزندت
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem