🏴 عاشقان کربلا ، چند تا وداع داشت پسر فاطمه (س) ، یک وداع در مدینه بود ، قبل از حرکت آمد مقابل قبر جدش پیغمبر ایستاد عرضه داشت یا رسول الله ، من حسین پسر دخترت فاطمه ام ، سر روی قبر پیغمبر نهاد گریه کرد ، لحظه ای به خواب رفت ، در عالم خواب رسول خدارا دید ، حسین را در آغوش گرفت میان چشمان حسین را بوسید فرمود : حسینم می بینم بزودی آغشته به خون ، تشنه لب در کربلا شهید خواهی شد فرمود : ” یا حسین ، اُخرُج فَاِنَّ الله تعالی شاءَ اَن یَراک قَتیلاً “
🏴 شبانه با قبر مادر وداع کرد ، با قبر برادرش امام مجتبی وداع کرد ، آماده حرکت شد ، برادرش محمد حنیفه جلو آمد ، حسین جان حالا که می روی برو ولی چرا این زن و بچه ها را همراه می بری ؟ زینب را کجا می بری ؟ جریان خواب را برای محمد حنیفه تعریف کرد ، بعد ابی عبدالله فرمود :” قَد شاء الله تعالی اَن یَراهُنَّ سَبایا۱″ خدا خواسته که آنان را اسیر ببینند .
فرهنگ عاشورا ، ص ۱۶۵ – قصه کربلا ، ص ۶۹ ، نقل از بحار ، ج ۱ ، ص ۱۸۴ .
منبع کتاب گلچین احمدی
#وداع#مدینه#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
❤️@shirintarinzekr ❤️