از دختران گرگ تا رقصنده های جامائیکا
ما فرزندان جغرافیا هستیم. محصول اتفاق. گاهی فکر می کنم وقتی یک کودک در سوئیس سراغ یخچال می رود تا شکلات صبحانه اش را بردارد، کودکی در یک قبیله آفریقایی با این ترس بیدار می شود که نکند امروز به وسیله مردان قبیله دیگر که به دین و آیین آنها نیستند کُشته شود!
اگر در عربستان به دنیا می آمدیم احتمالاَ اسممان عبدالعزیز می شد، جوراب نمی پوشیدیم، بنز سوار می شدیم اما به زن هایمان اجازه نمی دادیم رانندگی کنند.
اگر در جامائیکا بودیم مسیحی می شدیم، غذاهای تند می خوردیم، می رقصیدیم و اگر کسی می گفت میای بریم شمال جوج بزنیم! نمی فهمیدیم چه می گوید!
اگر در دانمارک به دنیا می آمدیم اسطوره هایمان وایکینگ ها بودند، پیرو کلیسای پروتستان می شدیم، احتمالاً به ازدواج همجنسگرایان رای می دادیم وبه جای شجریان از یورِن اینگمَن لذت می بردیم.
وقتی همه چیز تا این اندازه می تواند در عین سادگی، این همه پیچیده و خارج از کنترل ما باشد، یقه دریدن و خود را حق مطلق فرض کردن روی کره زمین چقدر واقعیت دارد؟
#اعتقادی #سیاسی
✅◀️ پاسخ
برخی چنین القا میکنند که دین و اعتقادات، از بطن جامعه برخواسته است و دین را حاصل جبر مرزهای جغرافیایی میدانند؛ به این معنا که میگویند انسان در هر مکانی باشد، دین همان منطقه را اخذ میکند. این سخن کاملا نادرست است و به هیچ وجه قابل قبول نیست، زیرا
اولا: آدمی آزاد و مختار است و هرگز جامعه و محیط، اختیار او را سلب نمیکنند و نمیتوانند ذهن فعال بشر را متوقف کنند، حال ممکن است این مطلب راجع به انسانهایی که از لحاظ فکری در حدی نیستند که بتوانند خوب بیاندیشند و تصمیم بگیرند، درست باشد، اما هرگز کلیت ندارد و در مورد تمام انسانها جاری نیست.
ثانیا: خلاف آن در بسیاری از موارد رخ داده است، و واقع شدن این موارد، فرضیه را باطل میکند.
اگر به زندگی انبیاء عظام بنگریم همه آنان بدون استثناء علیه جامعه و اعتقادات باطل جامعهی خود قیام میکردند و پس از مدتی با روشنگری خود، عده زیادی از همان مردم، با همان آیین نادرست را با خود همراه میکردند.
وجود نازنین پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی (ص) نیز چنین وضعیتی داشته است، حضرت در میان قومی بزرگ شد که به جز عدهای محدود، همه مردم بتپرست و مشرک بودند، اما ایشان حتی قبل از بعثت که حدود 40 سال به طول انجامید، هرگز مشرک نشد و هرگز آیین آنها را تبعیت نکرد و بعد از بعثت نیز به شدت با آنها مبارزه کرد و توانست در مدتی بسیار کم، عده زیادی از مردم همان جامعه را با خود همراه کند و بعد از 23 سال تمام مظاهر شرک و بتپرستی را از آن سرزمین پاک کند و آیینی جدید و برگرفته از عقل و خرد بنا کند.
در زمان کنونی نیز میبینیم بسیاری از مردم اورپا و آمریکا که در محیطی پر از فساد و تباهی رشد کردهاند، موفق شدهاند بر علیه آیین و مقدسات خود قیام کرده و مسلمان شوند و مذهب تشیع را برای خود برگزینند، شاید بتوان گفت: حدود 30 یا 40 سال قبل در اروپا، از اسلام به عنوان دینی وارداتی یاد میشد، ولی در حال حاضر در بسیاری از کشورهای اروپایی از اسلام و مسلمانان، به عنوان یکی از ادیان مهم کشور یاد میشود؛ یعنی مردمی که تمام اجداد آنها اروپایی و مسیحی بودهاند به دین مبین اسلام گرویده و آیین قبلی خود را رها کردهاند. آنها هرگز به کشورهای مسلمان مهاجرت نکردهاند تا کسی ادعا کند، اسلام آنان به خاطر تماس با جامعه مسلمان بوده است؛ آنان تنها در سرزمین خود بودهاند و با این حال دین خود را تغییر داهاند.
بنابراین با توجه با این دو مطلب هرگز نمیتوان این فرضیه را پذیرفت که دین به خاطر جبر تاریخ است؛ زیرا اولا: جامعه هرگز اختیار آدمی را سلب نمیکند؛ ثانیا: در سراسر دنیا مردمی را میبینیم که با اینکه در محیطی نامناسب رشد یافته، و ابتدا پیرو آیین دیگری بودهاند، موفق شدهاند علیه همان رفتار نادرست قیام کرده و دین و آیین خود را تغییر دهند؛ این مثالها خود دلیلی روشن بر باطل بودن و نادرست بودن این فرضیه اجتماعی است.
منبع: سایت رهروان ولایت