شبهه ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻗﻢ ﻃﻠﺒﻪ ﺑﻮﺩﻡ به علت ﺧﺎﻣﯽ ﻭ ﺑﯽﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩﻡ که ﻓﻘﻂ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ، ﺑﺎﻓﻀﯿﻠﺖ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﺑﺎ ﻓﻀﯿﻠﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭ ﺷﺪﻡ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﻗﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻏﯿﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺷﺮﻁ ﺍﺻﻠﯽ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ، ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻋﺮﺑﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺳﺎﯾﺮ ﻓﺮﻗﻪ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻫﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﻭﺍﻗﻒ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺳﺎﯾﺮ ﺍﺩﯾﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻫﺴﺖ. ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﮊﺍﭘﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺭﺥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻓﻀﯿﻠﺖ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﻣﮑﺎﻥ ﻭ ﻧﮋﺍﺩ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﺭﻧﮓ ﻧﯿﺴﺖ! ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺬﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻧﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺷﻠﻮﻍ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺮﯼ ﺯﺩﻡ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺳﺎﮐﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﺩﺭﺁﻥ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ! ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﺩﯾﺪﻡ ﺳﺎﮐﻢ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ، ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺳﺎﮐﺖ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺖ ﺩﻧﺪﺍﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺟﺮﺑﺪﻫﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ که ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻣﻌﺘﻘﺪﻡ ✅ پاسخ: 📌از داستان این مطلب پیداست که کاملا ساختگی‌ هست و نویسنده آن هدف القا این مطلب را دارد که دیانت از انسانیت جدا بوده و انسانیت به مراتب از دیانت بهتر است! 📌بند اول این که شخصی معتقد باشد فقط کسی که روحانی و در قم هست انسان با فضیلتی هست به تعبیر نویسنده قطعا نشان دهنده خامی‌ آن شخص میباشد! چرا که نه تنها همه فضلا و انسان های نیک در قم یا در قشر روحانیت جمع نشده اند بلکه بعضا انسانهایی در لباس روحانیت دیده میشوند که دارای رذائل اخلاقی هستند. تن آدمی شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت 📌بند دوم این مطلب هم مدعای ما نیز هست که انسانیت شهر و قوم و ملیت و رنگ و نژاد و تحصیلات نمیشناسد. 📌بند سوم برخلاف تصور نویسنده تنها شیعه بودن شرط انسانیت نیست بلکه علاوه بر آن باید به آموزه های تشیع عمل شود. صرف گفتن شهادتین و قبول ولایت امیرالمومنین(ع) سبب انسانیت نمیشود بلکه پیروی از سیره اهل بیت(علیهم السلام) و عمل کردن به آن ها هست که سبب رشد گوهر وجودی انسان میشود! 📌بند چهارم بله همانطور که ذکر شد انسانیت صرف دیانت نیست انسانهایی هستند که شاید مسلمان نباشند ولی بسیاری از آموزه های اسلام را در زندگی خود پیاده کرده اند. و چه (به ظاهر) مسلمانانی که بویی از اسلام حقیقی نبرده اند! اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست 📌بند پنجم در این بند دوباره تاکید میکند که انسانیت به رنگ پوست و قومیت و زمان و مکان وابسته نیست که مدعای ما نیز هست که پیش تر به آن اشاره شد. 📌بندم ششم در این بند داستانی حکایت میکند از یک پیرمرد ژاپنی‌ و کار آن شخص را یک کار خارق العاده و شگفت آور قلمداد میکند در حالی که کار این پیرمرد یکی از مسلمات دین ما هست به نام حق الناس! وقتی مردم یک جامعه به حق الناس معتقد باشند دیگر این داستان به هیچ عنوان اعجاب آور نیست! البته که برای یک عده همیشه مرغ همسایه غاز است چرا که در ایران هم مواردی داشته ایم که مثلا یک پاکبان یک کیف پول حاوی میلیون ها تومن پول را پیدا میکند و از آن پول برنداشته و صاحب آن را پیدا میکند با اینکه ممکن است شدیدا نیازمند آن پول باشد! 📌در آخر هم که این پیرمرد میگوید من به خدا اعتقادی ندارم و به انسانیت معتقدم... مگر انسانیت چیزی غیر از اعتقاد به خداست؟! انسانیت و عقلانیت انسان حکم میکند که باید شکر منعم کرد و چه نعمت دهنده ای بزرگ تر از خدای متعال؟! پس در واقع عدم اعتقاد به خدا به دور از انسانیت هست و نه اعتقاد به خدا! 📌نتیجه نویسنده این مطلب سعی در القا این مطلب داشت که انسانیت با دیانت در تضاد هست و انسانیت از دیانت بهتر است. در حالی که با توجه به توضیحاتی که بیان شد روشن شد که نه تنها انسانیت با دیانت در تضاد نیست بلکه انسانیت حقیقی دیانت است!