الان تو مترو یه پسر و دوتا دختر جلوی من نشستن حدود ۲۰ ساله، دوتا دخترا حجاب ندارن و پسره هم لباس یه قول خودمون پاره پوره پوشیده، حرف زدنشون با هم نشون میده واقعا دل سیاهی ندارن، صحبتاشون فقط از چیزاییه که شادشون میکنه(آرایش‌ و …) منم جلوی اینام و دلم داره آتیش میگیره که چطور با این جوونای به این پاکی داره بازی میشه؟! اینا فقط اشتباه داستانو فهمیدن، فقط عددهای اشتباه بهشون دادن وگرنه ماشین حسابشون درسته. کاش میشد برم بهشون بگم تمام غمی که ما میخوریم بخاطر اینه که نمیخوایم این خنده از رو لب شماها بره و صدای ناراحتی شما رو بشنویم. کاش میشد بگم ما هرشب با آرزوی شهادت میخوابیم که شما بتونین زندگی کنین. حیف حیف که نمیشه حیف که رسانه با ما نیست حیف که رسانه عمل ما رو دقیقا برعکس نشون میده حیف حیف برای این دلِ خون…