📌
#روایت_کرمان
🌹 زخم خورده
محکم پای عروسکش را گرفته بود. هر صدای کوچکی از خزیدن اشیای داخل بیمارستان از جا می پراندش. هر بار با آن یکی دست پشت کمر عروسکش را لمس می کرد تا ببیند چند تا از ساچمه هایی که به کمرش اصابت کرده به کمر عروسکش خورده و باز می خواباندش...
🥀دختر شهیده فاطمه دهقان
📝راوی:رحیمه ملازاده
📸عکاس:زهره رضایی
https://eitaa.com/joinchat/1129841018C3a4897af60