#الماس_هستی
#صفحه_چهل_نهم
مردم براى خواندن نماز صف مى بندند ، نماز صبح برپا مى شود . خورشيد روز دوم غدير طلوع مى كند و همه جا را روشن مى كند .
من در اطراف خيمه پيامبر پرسه مى زنم ، منتظرم تا حُذيفه را پيدا كنم ، مى دانم او به خيمه پيامبر خواهد آمد .
حُذيفه به اين سو مى آيد ، داخل خيمه مى شود ، خوب است من هم همراه او بروم .
ــ اى پيامبر ! ديشب ، صداى چند نفر را شنيدم كه ظاهراً مى خواهند توطئه اى بكنند .
ــ اى حُذيفه ! آيا آن ها را مى شناسى ؟
ــ آرى .
ــ سريع برو و آن ها را به اينجا بياور .
حُذيفه برمى خيزد و آن سه نفر را با خود مى آورد .
آن ها وارد خيمه پيامبر مى شوند ، على(ع) را مى بينند كه شمشيرش را در دست دارد .
پيامبر رو به آن ها مى كند و مى گويد : "شما ديشب با يكديگر چه مى گفتيد ؟
همه آن ها مى گويند : "به خدا قسم ، ما اصلاً با هم سخنى نگفته ايم ، هر كس از ما چيزى براى شما گفته، دروغگوست.
اين سه نفر قسم دروغ مى خورند و پيامبر آن ها را به حال خود رها مى كند و آن ها به خيمه هاى خود مى روند.
اكنون ديگر آن ها شناسايى شده اند و با ديدن برق شمشير على(ع) ترس تمام وجودشان را فرا گرفته است.
پيامبر دستور مى دهد تا بقيّه مردم با على(ع) بيعت كنند ، كسانى كه روز قبل موفّق به بيعت نشدند به سوى خيمه ولايت مى آيند و بيعت مى كنند
پيامبر مى خواهد همه مردم با امام بيعت كنند تا براى هيچ كس بهانه اى باقى نماند .
چند روز مى گذرد... روز بيستم و يكم ماه ذى الحجّه فرا مى رسد، بيشتر مردم با على(ع) بيعت كرده اند و عدّه كمى باقى مانده اند.
🌹🌹🌹🌹🔺🌹🌹🌹🌹
#شناختعلیعلیهالسلام
#وفاطمهسلاماللهعلیها
#منحیدریم
#کانالشهداءومهدویت
#کپیآزاده
#نشرحداکثری
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59