⭐️یادی از طلبه شهید جواد روزی طلب⭐️ 🌹نگذاشتند محل زخم را ببينيم،‌فقط صورت جواد باز بود و از آن نور مي باريد. مادر دست به صورت جواد می‌کشید و می‌گفت: خودش دوست داشت شهید بشه، الحمدالله به آروزش رسید، خدایا این را هم از من بپذیر. جواد وصیت کرده بود مادرداخل قبر شود و خودش صورتم را روی خاک قبر بگذارد تا بقيه مادر شهدا و مادر رزمندگان دلسرد نشوند. وقت خاکسپاری مادر درون قبر رفت و به وصیت جواد عمل کرد. یک هفته از شهادت جواد می‌گذشت که یکی از دوستانش بسته‌ای برای ما آورد. گفت این خاک محل شهادت جواد است، آوردم کنارش دفن کنید. باز کردیم. مقداری خاک و خون بود که موها و پوست و مغز جواد هم در آن بود. مادر گفت: وقت دفنم، بگذارید زیر صورت من! وقتی بعد از بیست سال، مادر به حبیب و جواد پیوست، همان خاک محل شهادت را به حاج اصغر دادم و گفتم: مادر گفت این را زیر صورتم بگذارید! بسته را باز کردیم، بوی عطر می‌داد. بوی تربت امام حسین(ع). آن خاک را زیر صورتش گذاشتند. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید