💠یادی از اسماعیل محمدابراهیمی - امروز ساعت ۶، قرار است یک توزیع کننده مواد بیاید کنار چهار طاقی!این را یکی از معتاد ها به ما خبر داده بود. غروب،‌ کمی تا ساعت قرار مانده بود. اذان مغرب می گفتند. اسماعیل اصرار داشت زودتر برویم و برای آنها کمین کنیم. من، اسماعیل و دو نفر دیگر سوار موتور به سمت محل قرار حرکت کردیم. من با سرعت می رفتم که زودتر برسیم، ناگهان صدای انفجاری آمد و در لحظه موتور با همان سرعت، ۱۸۰ درجه چرخید، سر و ته شد و در خلاف جهت حرکت ما ایستاد. - بچه ها لاستیک موتور ترکید، خدا رحم کرد! اسماعیل سرش را پایین انداخته بود، قدم زنان دنبال موتور می آمد. گفتم: چی شده؟ با افسوس و آه گفت: سید ببخش! - چی را ببخشم؟ - تقصیر من بود! ايستادم. با تعجب گفتم: چی تقصیر تو بود؟ به موتور و لاستیک پاره آن اشاره کرد و گفت: همین ترکیدن لاستیک، همین بهم خوردن مأموریت! با تعجب گفتیم: چرا؟ 😭با بغض گفت: تقصیر منِ، اگر زمان اذان مغرب، نماز اول وقتم را ترک نکرده بودم، الان سر قرار بوديم و كارمان را مي كرديم. ادامه داد: من امشب نماز اول وقتم را ترک کردم، خدا هم این بلا را فرستاد تا بگويد اصل نماز است! 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید