فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
📙 #رمان_پناه ◀️ #قسمت_شصت_و_سوم ✍🏻هیچ عکس العملی نشان نمی دهم.قربان صدقه ام می رود و مدام آه می کشد
⚫️چرا امام حسن ع با معاویه صلح کرد؟ ‼️فلسفه ی صلح امام حسن علیه السلام با معاویه و چهارم قسمت آخر ⬅️عن ابی حمزة، عن أبي جعفر (ع) قال جاء رجل من أصحاب الحسن (ع) يقال له سفيان بن ليلي و هو علي راحة له، فدخل علي الحسن (ع) و هومحتب في فناء داره، قال، فقال له السلام عليك يامذل المؤمنين فقال له الحسن (ع) انزل و لاتعجل، فنزل فعقل راحلته في الدار وأقبل يمشي حتي انتهي إليه، قال، فقال له الحسن (ع) ما قلت قال قلت السلام عليك يامذل المؤمنين، قال و ماعلمك بذلك قال عمدت إلي أمر الأمة فخلعته من عنقك وقلدته هذه الطاغية يحكم بغير ماأنزل الله، قال، فقال له الحسن (ع) سأخبرك لم فعلت ذلك، قال سمعت أبي يقول، قال رسول الله (ص) لن تذهب الأيام والليالي حتي يلي أمر الأمة رجل واسع البلعوم رحب الصدر يأكل و لايشبع و هومعاوية، فلذلك فعلت، ماجاء بك قال حبك قال الله قال الله قال، فقال الحسن (ع) و الله لايحبنا عبدأبدا و لو كان أسيرا في الديلم إلانفعه الله بحبنا و إن حبنا ليساقط الذنوب من بني آدم كماتساقط الريح الورق من الشجر. 📝 از ابوحمزه از امام محمد باقر علیه السلام روایت می‌کند که فرمود: مردی از یاران امام حسن علیه السلام که او را: سفیان بن لیلی می‌گفتند در حالی که بر شتر خود سوار بود نزد آن حضرت آمد، وی در حالی که دامن لباس خود را گرفته بود نزد آستانه ی آن بزرگوار ایستاد و گفت: السلام علیک یا مذل المؤمنین! ⬅️یعنی سلام بر تو! ای ی مؤمنین! امام حسن علیه السلام به وی فرمود: پیاده شو و تعجیل منمای! او پیاده شد و شتر خود را در میان خانه عقال کرد، آنگاه آمد تا نزد امام علیه السلام رسید، 📝 امام به او فرمود: چه گفتی!؟ گفت:گفتم سلام بر تو ای ذلیل کننده ی مؤمنین. ⬅️ امام حسن فرمود: به چه دلیل این سخن را می‌گویی!؟ گفت: تو این امت را از گردن خود خلع نمودی و به این مرد طاغی و سرکش واگذار کردی که برخلاف دستور خدا حکومت می‌نماید. امام حسن فرمود: من تو را از علت اینکه این عمل را انجام دادم آگاه می‌نمایم. 📝من از پدرم علی علیه السلام شنیدم می‌فرمود: پیامبر با عظمت اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: روز و شب‌ها نمی گذرند تا اینکه مردی که دارای گشاد و سینه ای عریض باشد، می‌خورد ولی نمی شود متصدی امر خلافت این امت شود، آن مرد معاویه است. علت صلح من با معاویه همین است. چه باعث شد که نزد ما آمدی؟ گفت: دوستی و حب تو. فرمود: محض رضای خدا؟ گفت: آری. فرمود: به خدا قسم هیچ بنده ای ما را دوست ندارد ولو اینکه در دیلم اسیر باشد مگر این که دوستی ما به نفع وی خواهد بود. دوستی ما آنچنان را از نبی آدم فرو می‌ریزد که باد برگ درختان را فرو می‌ریزد. 📙رجال کشی ص ۱۱۳ 🔘 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯