•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• در پیله تا به کِی، بر خویشتن تنی؟ پرسید کرم را، مرغ از فروتنی تا چند منزوی، در کنجِ خلوتی در بسته تا به کِی، در مَحبسِ تنی؟ در فکرِ رَستنم، پاسخ بِداد کِرم خلوت نشسته ام زین روی منحنی فرسوده جانِ من، از بس به یک مدار بر جای مانده ام چون فطرتِ دَنی همسالهای من، پروانگان شدند جَستند از این قفس، گشتند دیدنی یا سوخت جانشان، دهقان به دیگران جز من که زنده ام در حالِ جانکَنی در حبس و خلوتم، تا وارَهم به مرگ یا پَر برآورم بَهرِ پریدنی اینک تو را چه شد، ای مرغِ خانگی! کوشش نمی کنی، پَری نمی زنی؟ پابنده ی چه ای؟ وابسته ی که ای؟ تا کِی اسیری و در حبسِ دشمنی؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24