«به نام او»
دلم با غم کمی دمسازتر بود
پس این پرده رازی بیشتر بود
چو برگی در خزان، افتادم از پای
در آغوش زمین اوجی دگر بود
دلِ گلبرگ و پای مردمِ سخت؟!
قضا بود و دعا هم بیاثر بود
ترک خورد و گسست از خویش، قلبم
کنار سنگها، اکنون، گهر بود
فغان از این جهان و رنج هجران
که پایانش کمی خون جگر بود
فکندم در دل دریای، خود را
برای قطره، این ره نیکتر بود
به موجی سهمگین رفتم به اعماق
چو کاهی کز همه تسلیمتر بود
فرو رفتم، فرو خوردم، فتادم
به کام آن صدف کو پاکتر بود
شدم لعل و لب دلدار جایم
ز غم شِکّر بِرست، این سیم زر بود.
#ر_س
@sooyesama