بسم الله الرحمن الرحیم
عارف و صوفی ۱
واژگان «صوفی» و «عارف» در عرف، غالبا مترادف به کار میروند، اما به لحاظ اصطلاحی تفاوتهایی دارند. بیتوجهی به این تفاوت باریک، سوء برداشتهایی را سبب میشود.
«تصوف»، روشی عملی برای تزکیه نفس و وصول به حق تعالی است. و «عرفان» یک مکتب فکری و اندیشهای الهی است که عالم و آدم را بر اساس توحید، تعریف میکند. به عبارت دیگر: تصوف بیشتر ناظر به جنبههای عملی و سلوکی است، اما عرفان ناظر به جنبههای معرفتی و علمی است.
گرچه ریشه و خاستگاه تصوف و عرفان اسلامی، خود پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) او هستند. اما واژه تصوف و اطلاق آن بر گروه خاصی از مسلمانان از قرن دوم هجری آغاز شد. جریان غالب در این گروه از آغاز پیدایش تا قرن هفتم، تصوف و جنبههای عملی، بود و بیشترین تمرکز صوفیان بر تبیین مراحل سلوکی و تمییز مشربها و طریقههای مختلف بوده است. عرفان عملی یا همان تصوف در این پنج قرن رشد بسیاری نمود و کتابهای مهمی مانند قوت القلوب ابوطالب مکی، رساله قشیریه ابوالقاسم قشیری و منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری در همین قرون نگاشته شد.
در قرن هفتم با ظهور محییالدین عربی، آرام آرام، عرفان نظری شکل گرفت و بعدها توسط شاگردان و پیروان او تکمیل و ترویج شد. مهمترین کاری که محییالدین عربی انجام داد این بود که در کنار تمرکز بر خود سلوک و تبیین مراحل و مقامات آن (تصوف)، بر شهودهای حاصل از سلوک تمرکز نمود و با تبیین و تحلیل آنها، حقایقی چون توحید، معاد، نبوت، ولایت و... را بازتعریف کرد. به این ترتیب یک مجموعه منسجم، مرتبط و سازوار از حقایق معرفتی به دست آمد که بعدها عرفان نظری نامیده شد.
نکته قابل توجه اینکه سالک در مراحل سیر خود شهودهای متفاوتی دارد که هرچه سیر او پیش میرود، شهودها نیز دقیقتر و زلالتر میگردند. محییالدین، عرفان نظری خود را بر پایه آخرین شهودها که در سفر چهارم رخ میدهد، تنظیم نموده است. و این دلیل بسیار موجهی برای برتری عرفان مصطلح بر تصوف مصطلح خواهد بود.
صوفیانی که از قرن دوم تا پنجم ظهور کردهاند یکسان نبودهاند و مشرب و منتهای سیر آنها متفاوت بوده است؛ برای نمونه بایزید بسطامی (متوفی ۲۶۱ ه.ق) طریقه «سُکر» را برگزید. سکر، همان مستی و بیخودی است که در پایان سفر اول و تمام سفر دوم رخ میدهد. در این حال، سالک از کثرات مادی، مثالی و عقلی عبور نموده و در دریای اسماء و صفات الهی غوطه میخورد. او در سفر دوم، مجذوب وحدت و بیخبر از کثرت است. لذا ممکن است رفتار یا گفتاری از او ظهور نماید که با موازین عرفی سازگار نباشد.
اینگونه ظهورات ناشی از فنا و سکر حاصل از فناست که ظرف وجودی سالک را فرا میگیرد و از آن لبریز میشود، آنگاه سالک که به منزله زبان الهی است میگوید: «لیس فی جبتی الا الله».
این سخن برای سالک فانی توجیه پذیر است؛ زیرا همان خدایی که از زبان درخت، خطاب به موسی (ع) فرمود: «انی انا الله» (قصص/۳۰). میتواند از زبان سالک فانی نیز سخن بگوید. شیخ شبستری میگوید: «روا باشد اناالحق از درختی - چرا نبود روا از نیکبختی».
صوفیان طریقه سُکر که پیشوای آنها در تصوف اسلامی بایزید بسطامی است، به رغم منزلت والایی که دارند، اما در سفر دوم متوقف ماندهاند. ایشان در فنا و سکر حاصل از او حیرانند و در حال مستی عنان از کف داده و اسراری را آشکار میکنند که مشیت الهی مایل به ظهور همگانی آنها نیست.
به همین جهت جنید بغدادی (متوفی ۲۹۷ ه.ق) طریقه «صَحو» را مطرح کرد. صحو به معنای هشیاری پس از مستی است و جنید با این روش، پیروان خود را از سکر و شیرینی فنا عبور داد و به بقای پس از فنا رساند. رخدادی که در سفر سوم آغاز میشود و در سفر چهارم به اوج میرسد.
جنید برخلاف بایزید خرقه نمیپوشید و لباس عالمان دینی به تن داشت. اهل سماع نبود و به ظواهر شرعی بسیار پایبند بود. اینها نشانههای گذار او از سفر دوم است. جالب اینکه جنید در طریقت، تاکیدی بسیاری بر سنت نبوی و مشرب علوی داشت و شاید همین تاسی به اهل بیت (ع) سبب عبور او از منزل سکر و راهیابی به مقام صحو شده بود.
#ر_س
#عارف_و_صوفی_۱
@sooyesama