ز عالمی ببریدم، دوباره باتو رسیدم
دوباره باتو رسیدم، ز عالمی ببریدم
میان پنجره بودی، چو مِهر، گرم و فروزان
دلم به سوی تو خیره، به حیرتم که چه دیدم؟
به نازِ دست تو قلبم چو ساز در تپش افتاد
کمی ترانه و ناله، سرودم و بکشیدم
مرا فراق پیاپی ربوده تاب مدارا
گهی چو آهِ سیاهم، گهی چو خنده سپیدم
زمانه سنگ ملامت به سینه میزند اما
خوشم کزین غم بیحد ز هرچه هست رهیدم
خرد به ریسمان نصيحت مهار جوید و لیکن
چو آهو اهل فرارم، گسسته بند و جهیدم
مرا مگو "نه" که اکنون هزار بار بمیرم
به شوق تو غم دوران بهدوش خسته کشیدم
شب است و موی سیاهت گرفته راه گریزم
کنون به حلقه زلفت به دار زن که شهیدم
شقایق دل تنگم شراره زد به وجودم
درخت وادی طورم، شکوفه داد و رسیدم
#ر_س
@sooyesama