هدایت شده از / کوچه بن بست.../
میرسد روزی که میگیرم حرم را در بغل* بی نگاهت میکشم من آه غم را در بغل بار دنیاروی دوش من سبک تر بوده تا شانه در بزم تو آقا زد علم را در بغل آه داغ آتشین خاک تو سمت چپ... سینه را بوسیده است و چشم نم را در بغل در مرام توست خوبی در جواب ناسزا بیشتر دادی جواب اخم و ذم را در بغل در مسیر زائران خسته با پای دلت کاش میشد میگرفتم هر قدم را در بغل شهد عشقت بی بدل‌‌ از جنس احلی من عسل آه شه بیت غزل ای جام جم را در بغل... چشم بستم روی دنیا دست بر سینه:سلام... دل حریم توست میگیرم خودم را در بغل شاعر: سروش وطن پور / _____________________________________ *ای که هستی در پی حیّ علی خیر العمل می رسد روزی که می گیری حرم را در بغل https://eitaa.com/joinchat/2417885314Cad2d3b670e