هادی حاجی زمان| ۳
▪️
ترک سیگار در اردوگاه!
مدتی بود عباس که از سیگاری های حرفهای اردوگاه بود سیگار را کاملا و واقعا ترک کرده بود. سییل زرد شده عباس بهترین گواه برحرفهای بودن او در کشیدن سیگار بود. باورش برای من یکی سخت بود که قبول کنم عباس سیگار را ترک کرده است. ولی عباس دلیل این تصمیمش را اینطور برایم توضیح داد [به هر دلیل که من نمیدونم] جبار نگهبان عراقی که مسئول خرید فروشگاه اردوگاه (حانوت) بود سیگار نمیآورد و همین موضوع سبب کمبود شدید سیگار در بند ۱ و ۲ شده بود و باعث شده بود تا سیگاریهای بند ۱ سراغ فیلترهای سیگارهای کشیده شده بروند تا دوباره از ته مانده توتونهای باقیمانده در فیلترهای دور ریخته شده حال اساسی به خودشان بدهند.
البته سیگاریهای دوراندیش تر چند نخ سیگار باقیمانده را با وسواس و پک پک مصرف میکردند تا مبادا با اتمام ذخایر سیگار مواجه گردند. آن شب حس بویایی و شامه عباس به ناگاه متوجه شد یکی از بچهها در داخل آسایشگاه در حال سیگار کشیدن است. هرچند این دلاور زیر پتو بیشتر از دو سه پک نزده بود. ولی بوی سیگار برای هر سیگاری چشم انتظاری قابل تشخیص بود چه برسد به عباس حرفه ای! عباس با بو کشیدن محل دقیق، دوست سیگاری را پیدا کرد. عباس بالای سر او ایستاده بود و او زیر پتو در حال پک زدن به سیگار با صدای عباس سرش را به آرامی از زیر پتو بیرون آورد. عباس با حالتی متواضعانه درخواست خودش را مطرح کرد :
میشه بدی منم بکشم؟ و عباس جوابی شنید که باعث شد تصمیم مهمی در زندگیش بگیرد. سیگاری زیر پتو در حالیکه سیگار کشیدنش کاملا واضح و اثبات شده بود گفت: به جان بچم سیگار ندارم!!!
و عباس به آرامی برگشت و روی پتو کنارمان نشست و گفت: اگه نتیجه سیگار کشیدن اینه که باعث بشه در این شرایط که دلمان برای یک لحظه دیدن بچههایمان لک زده جان بچههای عزیزمان را برای یک دروغ آشکار قسم بخوریم پس من دیگه سیگار نمیکشم و عباس دیگر سیگار نکشید!
آزاده ۱۱ تکریت
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#هادی_حاجی_زمان