مادرجان انس و الفت عجیبی با معلولین داشت سرزدن به آنها همیشه توی برنامه هایش بود حتما ماهی یکی دو بار میرفت دیدنشان!🤍🌱 قبل از انقلاب، بیمارستان معلولین وضعیت خوبی نداشت... مریض ها را روی تختهای سیمانی میخواباندند که خیلی خشک و سفت بود. مادر از در بیمارستان که وارد میشد به تک تک مریضها سر میزد کنارشان می نشست و حرف هایشان را می شنید همه شان مادرجان را خوب می شناختند؛ خصوصاً پیرزنها که تا چشمشان به مادرجان می افتاد میپرسیدند «حاج خانوم آبنبات آوردی؟»🍬 عاشق این بودند که با چایشان آب نبات بخورند مادرجان برایشان آب نبات میبرد و آنان را مهمان کمپوتهای میوه ای که خودش درست کرده بود ، می کرد. همیشه غصه جا و مکان معلولین را میخورد با خیلی ها صحبت کرده بود که به وضعیت مکانشان برسند؛🥺 ولی فایده ای نداشت تا اینکه فهمید یکی از اقوام دورمان سناتور مجلس است. اسمش آقای خرازی بود. یک روز دعوتش کرد خانه و گزارش کاملی از وضعیت محل نگهداری معلولین داد. با پیگیریهای آقای خرازی، زمینی برای ساختن یک مکان مناسب برای نگهداری معلولین در مشهد در نظر گرفته شد. الان اسمش شده " بیمارستان شهید فیاض بخش " برشی از زندگی مرحومه منصوره مقدسیان🌱 🔺@tabeen113