🦋
چشمان پدرم آب آورده بود و جایی را نمیدید.
پدر در مشهد زندگی میکرد ومن در قم.
پدر را چندین بار به دکتر بردیم ولی فایده نکرد...
من قم را زیاد دوست داشتم.چون فکر میکردم دنیا و آخرتم در قم بود...
ازطرفی نگران پدر بودم نمیتوانستم اورا تنها بگذارم.
پدرم با من انس بیشتری نسبت به برادرانم داشت
مردد بودم.حالم گرفته بود،
نمیدانستم چه کنم...
یک روز رفتم پیش یکی از دوستان اهل دلم و مطلب را بازگو کردم
گفتم اگر در قم بمانم پدرم در مشهد از کار افتاده و معطل می ماند واگر به مشهد بروم دلم در قم میماند چون دنیا و آخرتم را درقم میبینم.
دوست اهل معنایم تاملی کرد وگفت اگر خدا بخواهد میتواند دنیا وآخرتت را از قم به مشهد انتقال دهد...
از حرفش دلم آرام گرفت با خود گفتم با خدا معامله میکنم و به مشهد میروم وخدمت پدرم را میکنم....
بنده وقتی محاسبه میکنم اگر در زندگیم توفیقاتی داشته ام از نیکی به ایشان بوده است...
خاطرات مقام معظم رهبری
❤️🌿`,
#تمرین
تنفــس صبــح
@jangjoo_amin