اصلا منتظر تعارف من نشد و رفت تو. خدایا من چه گناهی به درگاهت کردم که اینجور باید بدخواب بشوم؟ میدانم ولی اینجور.
خلاصه آمدیم تو و سفره را پهن کردم و نشست به خوردن. یک جور میخورد که روزه دارها موقع افطار انقدر گرسنه نمیشوند.
گفتم: «چند روزه چیزی نخوردی؟»
گفت: «خیلی وقته. از سحری تا حالا»
گفتم: «خفه نشی یهو. تو چطور گشنه ات میشه؟»
گفت: «به هر حال ماه رمضونه. نمیشه سحری نخورد»
کله ام را خاراندم و گفتم: «نمیفهمم. یعنی دوست داری روزه بگیری؟»
گفت: «نگاه کن شیطون جونم. من با روزه مشکلی ندارم غیر از نخوردنش. یعنی بحث خوردنیاش که میشه طرفدار صد در صد روزه و رمضونم، فقط با نخوردن و منعهای دیگه اش مشکل دارم. و الا از همه بیشتر سحری میخورم. از همه بیشتر افطاری میخورم. از همه مهمتر زولبیا بامیه! زولبیا بامیه میخورم تا خدا هم قبول کنه»
گفتم: «خدا قبول کنه»
#محمدحسین_علیان
#رمضان
#روزه
#سبک_زندگی
@tanzac