#پارت_93
#آبرو
محمدحسین: یعنی چی نیست ملکا؟ مگه قطره آب که بخار بشه، آدم گنده و با ظاهر مشخص چطور پیدا نمیشه؟
ملکا: مدرسهای نموند که ما نرفته باشیم، از آموزشگاههای مخصوص ایرانیها گرفته تا ترکیهای ها و ملتهای دیگه که اومدن ترکیه، همه جا رو زیر و رو کردیم محمدحسین.
محمدحسین: نازنینزهرا وارد ترکیه شده، تو فرودگاه ورودش تایید شده، ولی هیچ جا نیست، با عقل جور در نمیاد.
ملکا: ما الان نزدیک سه هفتهاست داریم میگردیم، خانم حامدی شهرهای دیگه ترکیه رو هم رفته ولی دست خالی برمیگرده.
محمدحسین: ملکا دست خالی برنگرد، اگر میخوای محمدحسینت سرزنده باشه، خندون باشه، خواهرش بهش برگردون.
کار سختی رو محمدحسین از ملکا خواسته بود، کاری که برای حلش از دست ملکا کاری برنمیاومد.
حامدی: من....من.....
ملکا: شما چی خانم حامدی!؟
حامدی: من دیگه هیچ مدرسهای نمونده که نرفتم، دلم نمیخواست اینو بگم ولی بیمارستان هم میرم فردا.
ملکا: یعنی...
حامدی: یه احتماله، اصلا باور ندارم نازنین چیزیش شده باشه، ولی به هر حال...
ملکا و خانم حامدی در یک هفتهای که باقی مونده بود عکس نازنین رو برداشتن و تکتک بیمارستانها رو رفتن دونه دونه سردخونهها رو با استرس و دلهره سر میزدن و هربار که جواب منفی بود و اثری از نازنین پیدا نمیکردن نور امیدی تو دلشون میتابید، نازنینزهرا هنوز زندهاست.
.............
هاکان: عشقم امشب دورهمی داریم، به مناسبت یک ماهگی نامزدیمون.
نازنینزهرا: پایهام، خیلی هم عالی، از ماه بعد سرم شلوغ میشه بخاطر درس از این مهمونیها نهایت استفاده رو میکنم.
هاکان: نمیدونی چقدر خوشحالم که میبینم نامزدم اینقدر پایهاست.
هاکان کنار ساحل یه منطقه شنی رو انتخاب کرده بود، با کلی هزینه اونجا رو تزیین کرده بود دکوراسیون چیده بود، یک فضای رویایی و دخترونه آماده کرده بود.
مریم و آرشام هم تو این مهمونی دعوت بودن.
آرشام: ما چند ساله باهم هستیم مریم؟
مریم: ۶ سال.
آرشام: هاکان همون روز اول نامزد میکنه اما من و تو هنوز رو هواییم.
مریم: آرشام ما یه هدف داریم، تا به اون هدف نرسیدیم حق نداریم به ازدواج و نامزدی و عروسی فکر کنیم.
من دوست دارم تو کشور جشن بگیرم، اینجا کشور من نیست، مال من نیست.
آرشام: این ایران دوستی تو برام تعجب آور، نه که اونجا زندگی خوشگلی داشتی، حالا میخوای برگردی اونجا؟
مریم: برمیگردم، کشورم رو میسازم اونطور که دوست دارم، بعد شش سال رویاهام داره تحقق پیدا میکنه.
آرشام: من ۶ سال صبر کردم این زمانی که معلوم نیست چقدر طول بکشه هم روش، من قول دادم تا رسوندن تو به رویاهات نهایت تلاشم رو میکنم.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~