✍ آیت‌الله از حکمای الهی و از شهدای و معروف به از طلاب حوزه تهران بود که در مدت سکونت در این شهر، چندی نیز به تدریس حکمت اشتغال داشت. ایشان در روز فقط یک ساعت وقت خالی داشت که آن را فقط به خانواده اختصاص داده بود. 💠 طلبه‌ای تهرانی از ایشان درخواست تدریس می‌کند. آن بزرگوار عذر می‌آورد و چون طلبه اصرار می‌کند، ناگزیر می‌پذیرد. 📖 روزی کتاب شفایش گم می‌شود و هرچه می‌گردد نمی‌یابد. آن طلبه چندی بعد خدمت استاد می‌رسد و می‌گوید من می‌دانم کتاب کجاست و مستقیم سراغ بقچه‌ای رفته و کتاب را برمی‌دارد. آیت‌الله اصطهباناتی می‌گوید تو از کجا فهمیدی کتاب کجای خانه من است؟ 🔺طلبه می‌گوید: پیرمردی از اوتاد که خدمت (عج) مشرف می‌شود، در خرابه‌ای از خرابه‌های شهر تهران سکونت دارد و من از او موضوع را پرسیدم. گفت: ساعتی که تو پیش آن استاد درس می‌خوانی، ساعتی است که آن آقا برای معاشرت با همسر خود گذارده بود، لذا آن زن از دست تو که وقت او را گرفته‌ای ناراحت شده و کتاب را در فلان بقچه مخفی کرده است. 🕌 @feyziye_tehran