تصویر بالا:
#شهید_نواب_صفوی در حال گفتگوی مطبوعاتی در منزل خویش.
تصویر پایین: فرزندان شهید نواب صفوی.
استاد
#علی_دوانی:
#فدائیان_اسلام نه منبع درآمد ثابتی داشتند و نه افرادی که از نظر مالی، مراقب آنها باشند. آنها با اعتقاد راسخ دینی خود و با توکل به خدا، دست به کار میشدند و اصلا در این فکر نبودند که همان غذای مختصرشان را چگونه تأمین کنند! از کسانی که تا حدی به آنها میرسید، حاج صرافان اصغری بود ــ که در سرچشمه تهران، مغازه کفاشی داشت ــ ولی بعدها، او هم از آنها برگشت! خانوادههایشان هم مثل خودشان، در به در و دائم بین مشهد، تهران و قم، در تردد بودند! بعد از اعدام آنها، از داراییهای شهید نواب و یارانش، صورتبرداری کردند که من آن را در جلد دوم «نهضت روحانیون ایران» و کتاب «نقد عمر» آوردهام که به خوبی وضعیت زندگی ایشان را نشان میدهد.
حجتالاسلام
#سید_محمدعلی_میردامادی:
سال ۱۳۲۷ یک سید لاغراندامِ نورانی را دیدم که شال سبزی به سر بسته بود. میهمان پدرم بود. مرا که دید، صدایم زد و در آغوشش گرفت و با من خوش و بش کرد. بعد هم گفت: «پسرعمو! سعی کن یاور قرآن و امام زمان(عج) باشی، امروز قرآن خیلی غریب است!». چهره و صدایش، حسابی مسحورم کرد! پدرم دو تا اتاق در منزلمان را در اختیار ایشان گذاشت تا با همسرشان، در آنجا زندگی کنند. بعدها که
#شهید_سیدعبدالحسین_واحدی و
#شهید_خلیل_طهماسبی ازدواج کردند، همگی با هم منزلی را در دولاب اجاره کردند که چهار اتاق داشت. هریک خانواده، در یک اتاق زندگی میکردند و اتاق چهارم را هم برای پذیرایی از خبرنگاران و میهمانان کنار گذاشته بودند.
🕌
@tarikh_hawzah_tehran