✏️[نامه جلال آل احمد به امام خمینی از مکه؛ روز شنبه ] 🔸️آية‌اللها وقتی خبر خوش آزادی آن حضرت تهران را به شادی واداشت، فقرا منتظر الپرواز (!) بودند به سمت بیت‌الله، این است که فرصت دست‌بوسی مجدد نشد. 🔹️گویا فقط دو سال است که به درین ولایت حق تدریس و تعلیم داده‌اند. پیش از آن حق نداشته‌اند. 🔸️دیگر اینکه را در تهران قصد تجدید چاپ کرده بودم با اصلاحات فراوان، زیر چاپ جمعش کردند و ناشر محترم متضرر شد. فدای سر شما. دیگر اینکه طرح دیگری در دست داشتم که تمام شد و آمدم، درباره نقش میان روحانیت و سلطنت، و توضیح این‌که چرا این حضرات همیشه در آخرین دقایق طرف سلطنت را گرفته‌اند و نمی‌بایست. اگر عمری بود و برگشتیم، تمامش خواهم کرد و به حضرت‌تان خواهم فرستاد. علل تاریخی و روحی قضیه را گمان می‌کنم نشان داده باشم. مقدماتش در غرب‌زدگی ناقص چاپ اول آمده، دیگر اینکه امیدوارم موفق باشید. والسلام . 🔹️پانوشت: همچنان‌که آن بار در خدمت‌تان به عرض رساندم، فقیر گوش به زنگ هر امر و فرمانی است که از دستش برآید. دیده شد که گاهی اعلامیه‌ها و نشریاتی به اسم و عنوان حضرات در می‌آمد که شایستگی و وقار نداشت. نشانی فقیر را هم حضرت می‌داند و هم این‌جا می‌نویسم: تجریش، آخر کوچه فردوسی. والسلام». 🔺️مأمور در ذیل نامه چنین می‌نویسد: این نامه از مدارک مکشوفه از منزل به دست آمده در پرونده جلال آل احمد بایگانی شود. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom