eitaa logo
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
7.3هزار دنبال‌کننده
787 عکس
116 ویدیو
3 فایل
🔖 تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قم را اینجا بخوانید. 📩 هماهنگی تبلیغات: @Admintarikhqom 📩ارسال سوژه، نظر، پیشنهاد و...: @admin_tgh 🔰تلگرام: t.me/tarikhqom1
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 رزمی‌کاران در مدرسه فیضیه قم 🗓سال ۱۳۵۸ 🔹️گروهی از در حال اجرای برنامه در حضور امام در کتابخانۀ مدرسۀ قم. 🔸️این تصویر واقعی است؛ فقط منبع عکس که به گفتۀ خویش تبحری در ندارد سعی داشته که برخی قسمت‌های تصویر که تاریک‌تر بوده را روشن کند. به همین دلیل کمی به نظر می‌رسد! ✍️ محمدرضا گائینی 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀 شهرک امام خمینی قم (منطقه ) 🔰بخش اول 🎙 محمدمهدی هادی‌به: 🔸️ اولین اقدام برای خانه‌سازی برای در سراسر کشور در ۲۱ فروردین ماه ۱۳۵۸ طی پیامی از سوی امام ، انجام شد که طی آن اقشار گوناگون مردم برای مشارکت در این امر خیر حضور فعال داشتند. 🔹️ارتباط خوب مرحوم با سران جمهوری اسلامی به‌ویژه امام خمینی و هاشمی که در جریان مبارزات علیه حکومت شاهنشاهی شکل گرفته بود و همچنین تصمیم قبلی خود مرحوم تولیت، سبب شد قطعه‌ای پنجاه هکتاری در محدوده جنوب شرقی شهر قم که امروزه بلوار نام دارد، برای مسکن محرومان اهدا کند و همچنین مبلغ پنجاه میلیون تومان نیز برای پیشبرد این هدف بابت دستمزد و کارگران اختصاص دهد. 🔸️عملیات اجرایی ساخت این شهرک با ساخت ۱۱۷۵ واحد منازل در قطعات ۱۲۰ و ۱۵۰ متری با طرحی زیبا و منحصر به‌فرد در بهار سال ۱۳۵۸ آغاز شد و در سال ۱۳۶۲ به طور کامل به پایان رسید و در اختیار قرار گرفت. ادامه دارد... 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀جناب تولیت 🔰 بخش پنجم ✍️ محمدمهدی هادی‌به 🔸️زمانی که تولیت مدیریت امور آستانه و چندین دوره از طرف مردم قم در مجلس شورای ملی را داشت، شخص بسیار محسوب می‌شد؛ تاجایی که در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یکی از افرادی که حکم اعدامش آمده بود را حدود چهار ماه در دهکده و شخص دیگری را مدتها در باغ قم نگهداری می‌کرد. 🔹️گفته می‌شود حتی ایشان حجت‌الاسلام اکبر را چند ماه در باغ خودش در روستای کرمجگان قم کرده بود. در مورد اموال خانواده تولیت نقل قول‌ها و شایعات زیادی بین مردم رواج داشت تا جایی که برخی آنها را خانواده ثروتمند ایران به شمار می‌آورند. 🔸️سیدابوالفضل قسمت بزرگی از اموالش را در راه با رژیم شاه و تشکیل حکومت اسلامی در ایران هزینه کرد. رابطه ایشان با امام و مخصوصا مرحوم هاشمی رفسنجانی از سالها قبل از پیروزی انقلاب برقرار بود و حتى او در نجف و به دیدار امام خمینی رفت. ادامه دارد... 📸 تصویر: مرحوم تولیت در کنار رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی در موزه آستانه مقدسه 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀 جناب تولیت 🔰 بخش ششم ✍️ محمدمهدی هادی‌به 🔹️بعد از بازگشت امام خمینی به کشور و پیروزی نیز مرحوم تولیت تا وقتی زنده بود، با انقلاب همراهی داشت. یکی از بستگان نسبی او از خانواده‌شان با خانواده امام خمینی نقل می‌کند که ارتباط خانواده تولیت و با خانواده امام به گونه‌ای بود که قبل از حضرت امام رفت و آمد بین خانواده‌ها کاملا برقرار بود. 🔸️حتی بعد از بازگشت امام و خانواده‌شان از خانم قدس ایران ( امام خمینی) به اتفاق فاطی‌خانم و فریده‌خانم به دیدن برخی از خانمهای ما آمدند. 🔹️ همچنین حضرت امام به اتفاق خانواده‌شان فروردین ماه ۱۳۵۸ را در باغ معروف آقای سید ابولفضل تولیت قم که به چهارباغ معروف بود گذراندند. 🔸️سرکار خانم زهره در مصاحبه با نگارنده چنین نقل کردند: ما یکسالی ۱۳ فروردین رفتیم سمت باغ خودمان در . 🔹️چون ۱۳ بدر بود هم برداشته بودیم. به پیشنهاد پدرم رفتیم سمت باغ آقای تولیت خود مرحوم تولیت و طاهره‌خانم نبودند اما مرحوم آقای و احمد آقا به اتفاق خانواده‌شون اونجا بودند. وقتی وارد باغ شدیم ، امام یک انداخته بودن و نشسته بودند. من با حسن آقا و فرزند آقای اشراقی تا شب بازی کردیم. ادامه دارد... 📸 تصویر: از راست؛ مرحوم تولیت، حجت‌الاسلام فلسفی، حج‌الاسلام صفایی خوانساری 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀 شهیدی که امام خمینی به وصیتش عمل کرد! 🔸️ در چهارم خرداد ۱۳۳۹ در قم به دنیا آمد. تا اول متوسطه درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی در حوزه تا سطح (مقدمات) پرداخت. با عضویت بسیجی راهی نبرد شد. 🔹️ روز بیست و یکم آبان ۱۳۵۸ لحظاتی قبل از شهادت در نزدیکی شهر ، در جایی قرار داشت که هفت‌صد نفر از مهاجمان در مقابل او و دوستان انگشت شمارش بودند. وقتی درگیری شروع شد، دو تن از دوستان او به شهادت رسیدند. 🔸️در آن هنگام یکی از نیروهای ضدانقلاب که لباس به تن کرده بود کمین می‌کند و محمد‌باقر را به می‌رساند. 🔹️روز تشییع پیکرش بازار قم تعطیل شد و آیت‌الله در صحن حرم حضرت معصومه بر پیکرش نماز خواند. 🔸️بعد از شهادت محمدباقر، پدر، مادر، مادر بزرگ و خانواده در قم به دیدار امام می‌روند. پدر از زندگی کوتاه و پرحماسه پسرش محمد باقر برای امام صحبت می‌کند. سپس او را برای ایشان می خواند. 🔹️امام خمینی بعد از شنیدن وصیت‌نامه، می‌فرماید: «من به این وصیت‌نامه می‌کنم!» 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀 نامۀ گلایه‌آمیز امام به آیت‌الله سیداحمد خوانساری‏‏ 🗓 ۷ خرداد سال ۱۳۴۲ 🔸️«شما که در هستید، خانه نشین شده‌اید. اصلاً نه حرفی، نه اعلامیه‌ای. هیچ کار‏‎ ‎‏نمی کنید. 🔸️شما که در هستید، مردم را دعوت به قرآن، یعنی وحدت و یگانگی‏‎ ‎‏نمی کنید. فایده اش چیست؟ شما باید را به‏‎ ‎‏اتحاد دعوت کنید تا موقعی که می خواهیم دستور بدهیم آنها آماده باشند تا ریشۀ‏‎ ‎‏شاه و دولت را از میان برداریم. 🔸️چرا در مقابل این گرگهای درنده سکوت اختیار کرده اند؟ چرا در مقابل‏‎ ‎‏این لامذهبها که می خواهند دینمان را از دستمان بگیرند، کرده اید؟» 🌀قسمتی از پاسخ آیت‌الله خوانساری: 🔸️«بنده هم به سهم خودم از فرمایشات شما خواهم کرد. هر طوری که شما صلاح دانستید من حرفی ندارم. 🔸️ولی موقع نوشتن اعلامیه باشید زننده نباشد که دولت بدتر کند! با زبان ملایمت اعلامیه بنویسید!» 📕 صحیفه امام ج۱ ص۲۳۸ 🔰(تاریخ حوزه طهران) 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀امام خمینی در ✍️سیدمحسن محسنی 🔸️بعد از بازگشت مرحوم امام به ایران و قم در اوایل سال ۱۳۵۸ ایشان به قصد دیدن مرحوم آیت‌الله از بیت ایشان در محله دیدن کردند. 🔹️پیش‌تر مرحوم حاج سیدمهدی سیدی تعدادی از تصاویر این دیدار را به نگارنده نشان داده بود. خوشبختانه تعدادی از این اخیرا به دست رسید. تا آنجا که اطلاع دارد این تصاویر برای نخستین بار نشر عمومی می‌یابد. 🔸️در عکس‌ها آیت‌الله سیدی و مرحوم ، داماد امام، و مرحوم حاج سیدی و حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیدی دیده می‌شوند. 🔹️حاج میرزا ابوطالب (صاحب سئوال و جواب پیش‌گفته) جد اعلای خاندان سیدی و قم است. برای اطلاع بیشتر به وحید بهبهانی از مرحوم علی دوانی مراجعه بشود. مرحمتی حاج سید‌مرتضی سیدی (قم‌پژوهی) 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀محرم‌های ؛ دهه چهل و پنجاه 🔰بخش پنجم 🎙حاج علی اسلامی: 🔸️در ایام عاشورا و تاسوعا من و جمع رفقای بازاری‌مان برنامه‌ای را برای رفتن به نجف و ملاقات با آیت‌الله تنظیم کردیم. همچنین همراه با جمع مدرسین حوزه، دهه‌‌های محرم و صفر را در مساجد مهم بازار پیگیری می‌کردیم. 🔹️مهم‌ترین مسجد برای ما مسجد امام، به تولیت حاج شیخ مرتضی بود. تا این سال آقای آل‌طا‌ها یکی از منبری‌های پرحافظه، در وفات امام سجاد(ع) خطبه مشهور آن امام را از عربی به فارسی برای حضار ترجمه می‌کرد. 🔸️در بین خطبه در مورد رفتار گفت که به مؤذن دستور می‌دهد اذان بگو تا کلام امام ضایع شود و مردم علیه یزید شورش نکنند؛ آقای هم تقاضا کرد که آقای سید ابراهیم حسینی اذانی را که یزید از مؤذنش خواسته بود، با حرارت اجرا کند و ایشان هم انجام داد و شور خاصی در جمعیت به وجود آورد. 🔹️هرساله از اول محرم تا اول ربیع، در بیرونی منزل آقای چادری زده و همه اطراف را سیاه‌پوش می‌کردند. بعد از محرم چادر را جمع کرده و در انبار برای سال دیگر نگه می‌داشتند. 🔸️یک روز شخصی را می‌دهد به آقایی که در آنجا کار می‌کند. این آقا جایی را برای پنهان‌کردن پول پیدا نمی‌کند و با دستپاچگی آن را لای چادر می‌گذارد تا سر فرصت بردارد. مسئولان جمع‌آوری چادر بی‌خبر چادر را جمع می‌کنند و به انبار می‌برند. 🔹️بعد از مدتی به سراغ پول می‌آید؛ می‌بیند چادر نیست و نمی‌داند حالا چادر را کجا برده و گذاشته‌اند. از ترس اینکه را از شخصی دریافت کرده و به آقا تحویل نداده، نمی‌توانست به کسی هم مسئله را بازگو کند. تا سال دیگر چادر را باز می‌کنند از لای آن می‌ریزد. (منبع: مصاحبه‌های حسین فخر روحانی ) 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
📸 اهالی مسجد 🗓 اوایل دهه ۵۰ شمسی 🔹️خیابان امام (خیابان تهران سابق) 💥 این عکس رو بفرست برای بچه‌های خیابون امام💥 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀 شهربانی قم 🔰بخش هفتم ✍️ محسن بخشی‌نیا: 🔹اولین بار بود که توجه‌ام به تابلوی سفید مدرسه جلب شد که با خط سبز بر روی آن نوشته بود: «مدرسه قم». دیدم چند طلبه از درب مدرسه خارج شدند، با یکی از صحبت کردند و به مدرسه برگشتند. 🔸️سروصداهایی از مدرسه می‌شنیدم. مسیرم را تغییر دادم به سمت باغ وسط میدان ، کنار دکه روزنامه فروشی.دقیقا روبروی مدرسه رفتم. حالا صدای شعار طلبه‌ها را می‌شنیدم. یعنی برای اولین بار بود که ناخواسته در صحنه‌ای از رخدادهای قرار گرفتم. 🔹️شعارهایی مانند: «درود بر ، مرگ بر شاه مزدور، ملت ما بیدار است، از پهلوى بیزار است، مرگ بر این سلطنت » صدای ده‌ها طلبه بود که پشت در مدرسه در دالان منتهی به حیاط مدرسه قصد از مدرسه را داشتند. 🔸️وقتی تعدادی از طلبه‌ها خارج شدند. پاسبان‌ها گاز اشک‌آور انداختند، طلبه‌ها به مدرسه برگشتند و در را بستند. کنار دکه روزنامه فروشی از پناه گرفته بودم و پشیمان که اینجا چه می‌کنم؟ پدر و مادرم نگرانم هستند. شاید وقتی برگردم دعوایم کنند. 🔹️یخ کرد بودم و بی‌اراده صحنه هجوم‌ را به مدرسه فیضیه شاهد بودم. چند نفری با زور از در وارد شدند. عده‌ای بیشتر از کوچه بن‌بست جنبی از طریق پشت‌بامِ تقریبا مدرسه را محاصره کردند. 🔸️شنیدم که طلبه‌‌ها در بام مدرسه پرچم‌های نصب کرده اند. هیچ درکی از شعارها و علت حمله کماندوها به مدرسه نداشتم. فقط تماشاچی بودم. ادامه دارد... 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🌀 شهربانی قم 🔰بخش هفتم ✍️ محسن بخشی‌نیا: 🔹اولین بار بود که توجه‌ام به تابلوی سفید مدرسه جلب شد که
🌀شهربانی قم 🔰بخش هشتم ✍️ محسن بخشی‌نیا: 🔹️بعد از دقایقی طلبه‌ها را گرفته و با صورت‌ خونین و دست و پاهای آسیب دیده به زور سوار اتوبوسها کردند. طلبه‌ها ناله می‌کردند، بعضا داد می‌زدند و شعار‌ یا مرگ یا می‌دادند. چند نفری را که خونریزی‌شان بیشتر بود با ماشین‌های دیگر به بیمارستان بردند. 🔸️حالا دیگر ساعت حدود ۶ بعد از عصر بود و نگران از اینکه اگر به خانه برگردم باید جواب‌گوی مادرم باشم. کم کم از معرکه جدا شدم و از کنار قبرستان و باغ ملی خودم را به چهارراه بازار رساندم. گوشه و کنار مردم ایستاده بودند و حرف می زدند. «چه شده و چه خبره؟» 🔹️آنهایی که از من خیلی بزرگتر بودند، ماجرا را با آب و تاب برای دیگران می‌کردند. من باید خودم را به خانه می‌رساندم. مقابل که رسیدم‌، دیدم که ماشین‌های حامل طلبه‌ها رسیده، یکی یکی طلبه‌ها را پایین می‌آورند و با باتوم از فاصله ورودی شهربانی تا طلبه‌های جوان و مسن را می‌زدند. طلبه‌ها هم داد و فریاد می‌کردند. 🔸️وارد خانه که شدم پدرم رفته بود مغازه‌اش. مادرم پرسید: «کجا بودی؟ بابات چند مرتبه آمد دنبالت، پیدات نکرد. گفت هر موقع آمد زودی بیاد ().» 🔹️گفتم کجا بودم‌ و چه‌ها دیدم. مادرم مدام آه می‌کشید و برای طلبه‌ها دعا می‌کرد و می‌گفت: «خدا لعنت کنه رو... زودی از کوچه چال خروس برو بازار و برو دکون، بابات منتطرته. جایی دیگه نریا. جایی دیگه وانستی... .» 🔸️از ترس بابا، خودم را رساندم به مغازه . نگرانم بود ولی حرفی نزد. یعنی به رویم نیاورد. مدتی بعد، زودتر از هر روز یک۱۰ ریالی داد و گفت: «دوتا نون از شاطر ( روبروی بیمارستان کامکار ) می‌گیری. زود هم می‌ری خونه.» 🔹️بدون اینکه سرم را بلند کنم، «چشم» گفتم و درحالیکه خوشحال بودم که دعوایم نکرده، از مغازه زدم بیرون. یادم آمد جلوی که رسیدم‌ هنوز داشتند طلبه‌ها را می‌آوردند و‌ می‌زدند. دو تا نان که گرفتم و به خانه که رسیدم، اذان مغرب شروع شده بود و صدایش از بلندگوهای حرم حضرت معصومه «س» یا مساجد اطراف شنیده می‌شد. 🔸️دیدم مادرم مانند هر روز عصر فرش دوازده متری را در حیاط جلو اتاق پهن کرده و بساط و شام شب را چیده است. ادامه دارد... 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
📸 فوتبالیست‌های قمی 🔹️زمین دبیرستان حکیم نظامی (امام صادق کنونی) 🔸️نفر دوم نشسته از راست: سیداحمد فرزند امام 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom